Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
division commander
فرمانده لشگر
Other Matches
commander
سردار
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander of d.
سرلشگر
commander
سرکرده تخماق
commander
ارشد
commander
فرمانده
commander of d.
فرمانده
commander's estimate
براورد فرماندهی
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander
فرمانده ارتش
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
company commander
فرمانده گروهان
corps commander
فرمانده سپاه
commander's call
در اختیار فرماندهی
battery commander
فرمانده اتشبار
battalion commander
فرمانده گردان
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
brigade commander
فرمانده تیپ
commander of the faithful
امیرالمومنین
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's concept
تدبیر فرمانده
commander in chief
فرمانده کل
lieutenant commander
دریابان
fleet commander
فرمانده ناوگان
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
territorial commander
فرمانده سرزمینی
commander's manual
ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
commander's seat
صندلیفرمانده
sector commander
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
exercise commander
فرمانده مانور
commander in chief
فرمانده کل
sector commander
فرمانده ناحیه
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
regiment commander
فرمانده هنگ
wing commander
سرهنگ دوم هوایی
commander-in-chief
فرمانده کل
combat commander's insignia
علامت فرماندهی بر یکان رزمی
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
tactical air commander
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
division
تقسیم
[ریاضی]
division
رشته
[دانشی]
division by zero
بخش بر صفر
[ریاضی]
division
اتحادیه باشگاههای حرفهای
division
تقسیمات
division
بخش رسته تقسیم کردن
division
قسمت
division
دایره
division
لشگر
division
اختلاف تفرقه
division
لشکر
division
طبقه بندی
division
بخش
division
تقسیم
division
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division
گروه وزنی
division
شاخه
[دانشی]
division
عمل تقسیم
division
قسمت دسته بندی
short division
تقسیم باختصار
court division
بخش دادگاه
harmonic division
طبقه بندی متناسب
Multiplication and division .
ضرب وتقسیم (ریاضیات )
division sign
نماد تقسیم
voltage division
تقسیم یا پخش ولتاژ
versicular division
تقسیم به بیتهای کوچک
transport division
قسمت حمل و نقل
division of labour
تقسیم کار
court division
دادگاه
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
frequency division
تقسیم فرکانس
division artillery
توپخانه لشگری
division check
ازمایش تقسیم
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
division officer
افسر قسمت
division of powers
تفکیک قوا
division of labor
تقسیم کار
division artillery
توپخانه لشگر
division line
خط تقسیم شده
division line
خط نیمه
division engineer
مهندسی لشگر
division engineer
یکان مهندسی لشگر
benthic division
قسمت بندی لایههای دریا
division boards
قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
data division
قسمت
division slice
استعداد لشگری
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
grand division
تقسیمات بزرگ طبله
long division
بخش یا تقسیم بزرگ
division line
خط چین
procedure division
یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
identification division
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment division
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
air division
لشکر هوایی
engineer division
قسمت مهندسی
airial division
لشگر محمول هوایی
airial division
لشگرهوارو
cassini division
شکاف کاسینی
grand division
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
civil court division
بخش دادگاه مدنی
time division multiplexing
انتقال چندتایی زمانی
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
time division multiplex
تسهیم زمانی
division support area
منطقه پشتیبانی لشگر
time division multiplexing
تسهیم زمانی
wavelength division multiplexing
روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
queens bench division
دادگاه ملکه
division or delimitation of property
افراز
criminal court division
بخش دادگاه جنایی
international division of labor
تقسیم کار بین المللی
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com