Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
Other Matches
domestic air traffic
رفت وامد هواپیماهای داخلی
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
freight traffic
رفت و امد بار
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
intercity train
قطار بین شهری با توقف
intercity train
قطار بین شهری
domestic
محلی
domestic
داخلی
domestic
بومی
domestic
خانوادگی
domestic
وطنی
domestic
خانه دار
domestic
خانگی
domestic
اهلی
domestic
رام بومی
domestic
مستخدم یاخادمه
domestic science
رجوع شود به economics home
domestic tariff
تعرفه داخلی
domestic emergencies
موادضروری داخلی
domestic servant
نوکر
domestic industry
صنعت داخلی
domestic market
بازار داخلی
domestic problem
مساله خانوادگی
domestic fuel
سوخت خانگی
domestic vault
طاق گنبدی
Domestic Revival
سبک احیای زندگی
domestic disturbances
اغتشاشات داخلی
domestic disturbances
اختلافات داخلی
domestic dualism
دوگانگی داخلی
domestic economy
اقتصاد داخلی
domestic economy
اقتصاد محلی
domestic consumption
مصرف خانگی
domestic emergencies
بحرانهای داخلی
domestic animals
حیوانات اهلی
domestic transport
حمل و نقل داخلی
domestic trade
بازرگانی داخلی
domestic products
محصولات داخلی
domestic capital formation
تشکیل سرمایه داخلی
gross domestic product
تولید ناخالص داخلی
net domestic output
تولید خالص داخلی
domestic waste water
فاضلاب خانگی
principal of domestic jurisdiction
اصل صلاحیت ملی
net domestic product
محصول خالص داخلی
over freight
بار بیش از اندازه هوایی یابار ارسالی زیاد از حد
freight
قیمت حمل
freight
حمل کردن
freight
کرایه کشتی
freight
کرایه
freight
بار
freight
بارکشتی
freight
باربری
freight
گرانبار کردن حمل کردن
freight
غنی ساختن
freight
هزینه حمل
freight
کرایه کردن
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
freight
محموله
freight forwarder
واسطه حمل و نقل کالا
freight forwarder
حمل
freight note
صورتحساب هزینه حمل
freight forwarder
هزینه حمل
freight paid to
هزینه حمل پرداخت شده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
freight forwarder
عامل حمل و نقل
freight forwarder
حمل کننده کالا
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
freight note
سندکرایه و بارکشی
freight lighter
قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
freight house
انبار
freight charges
هزینههای حمل
freight container
کانتینر حمل بار
freight charges
مخارج حمل
freight collect
پس کرایه
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight container
اطاقک حمل بار یکپارچه
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
freight prepaid
هزینه حمل پیش پرداخت شده
freight trains
قطار باری
balance of freight
پس کرایه
freight forward
پس کرایه
railway freight
بار راه اهن
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
freight car
واگن باری
freight cars
واگن باری
railway freight
کرایه راه اهن
railway freight
بارکشی راه اهن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
transit freight
هزینه حمل ترانزیتی
freight train
قطار باری
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
freight release
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
freight release
فهرنویسی
freight rate
نرخ هزینه حمل
freight rebate
تخفیف هزینه حمل
freight rate
نرخ حمل قیمت حمل
freight rate
هزینه حمل
freight and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
cost insurance, freight
قیمت بیمه و هزینه حمل
cost insurance and freight
سیف
freight movement
[American E]
رفت و آمد بار
freight movement
[American E]
حمل و نقل بار
freight transportation
[American E]
حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
freight route order
ترتیب حمل و نقل درجاده ها
conference freight rate
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
data freight receipt
رسید اماری حمل
freight payable at destination
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
freight route order
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
lump sum freight
هزینه حمل کلی
lump sum freight
هزینه حمل مقطوع
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
insurance and freight cost
هزینه بیمه و حمل
cost,insurance,freight and exchange(cif&
هزینه حمل وتغییرات ارز
cost,insurance,freight and exchange(cif&
قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
بیمه
one-way traffic
عبوریکطرفه
two-way traffic
محلعبوردوطرفه
traffic
شد وامد
through traffic
عبور یکسره
through traffic
شد امد ترانزیتی
through traffic
امد و رفت ترانزیتی
through traffic
ترافیک ترانزیتی
traffic
تجارت هدایت شده
traffic
امد و شد حمل و نقل
traffic
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
داده پیام دریافتی
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
امد و شد
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
traffic
انتقال دریانوردی
traffic
نقل
traffic
حرکت سیر
traffic
مبادله کالا
traffic
تجارت
traffic
تجمع مدافعان
traffic
گذشتن
traffic
تجارت غیرقانونی
traffic
امد وشد رفت وامد
traffic
امد وشدکردن
traffic
تردد کردن
traffic
کالا
traffic
داد وستدارتباط کسب
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
امد و رفت
traffic
عبور و مرور
traffic
ترافیک
traffic
مخابره
traffic
رفت و امد
dense traffic
ترافیک سنگین
heavy traffic
ترافیک سنگین
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
traffic designer
نقشه کش رفت و امد
traffic warden
فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic stream
جریان امد و شد
traffic stream
جریان رفت و امد
traffic stud
سنگ راه
traffic stud
گلمیخ چهارگوش
traffic volume
حجم امد و شد
traffic volume
بار شد و امد
transit traffic
عبور ترانزیتی
traffic jam
ترافیکوراهبندانسنگین
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic circle
دایرهی یک طرفه
traffic circles
دایرهی یک طرفه
merging traffic
ترافیکخیابانفرعیاتوبان
traffic lanes
خطترافیک
traffic signal
نشانه روشن
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
There is heavy traffic.
ترافیک سنگین است.
The traffic is heavy.
ترافیک سنگین است.
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
to regulate the traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
traffic lane
مسیر عبور و مرور
moving traffic
ترافیک در حال حرکت
turning traffic
ترافیک پیچ دار
street traffic
ترافیک
[جاده]
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
stop-and-go traffic
ترافیک سپر به سپر
traffic congestion
راهبندان سنگین
outgoing traffic
جاده به راستای بیرونی
traffic lane
یک خط جاده برای یک مسیر
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
merging traffic
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
railway traffic
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
road traffic
رفت و امد خیابان
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic
امد وشد خیابان
telecommunication traffic
ترافیک ارتباطات
induced traffic
ترافیک القایی
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
telephone traffic
ترافیک تلفنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com