Dictiornary-Farsi | door open warning light | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
door open warning light	چراغهشداربرایبازبودندر


Other Matches

warning light	چراغ خطر
warning light	لامپ خطر
battery warning light	چراغهشدارباطری
oil warning light	چراغهشدارروغن
on-air warning light	نورهشدارنورروشن
The warning light seems to have malfunctioned.	چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
seat-belt warning light	چراغهشدارکمربندایمنی
main beam warning light	اشعهاصلینورهشداردهنده
low fuel warning light	چراغهشدارکمبودبنزین
Open the door.	در درراباز کن
open the door to	مجال دادن به
to open the door to	مجال دادن
the open door	ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
to throw open the door to	امکان پذیر کردن
to throw open the door to	میسر کردن
open door policy	سیاست درهای باز
the door swung open	دربازشد
to fling a door open	دری راناگهان بازکردن
the open door policy	سیاست دروازههای باز
the door swung open	در روی لولای خودچرخیده است
open light	پنجره واشو
door to door selling	فروش کالا بصورت دوره گردی
warning	اعلام خطر
as a warning to others	برای عبرت دیگران
as warning to	برای عبرت
warning	اطلاع
warning	اخطاریه دادگاه
warning	اشاره
warning	زنگ خطر
warning	خبر
warning	عبرت
warning	اگهی
warning	اژیر هشدار
warning	هشدار
warning	که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning	توجه به خط ر ممکن
warning	تحذیر
warning	اخطار
warning	اعلام خطر کردن هشدار
warning agent	گند گاز
local warning	اعلام خطر محلی
warning device	وسیلههشدار
storm warning	پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
warning sign	علامت احضار
early-warning	اعلام خطر کردن
warning sign	علامت اخطار
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
warning lights	چراغهشدار
warning cries	فریادهای هشدار
warning radar	رادار هشدار دهنده
warning pipe	لوله خبر
warning net	شبکه اعلام خطر
warning pipe	لوله سرریز
warning net	شبکه اژیر
warning order	دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning track	منطقهجریمه
warning order	دستور اگهی
He took no heed of my warning.	به اخطار من توجهی نکرد
warning plate	صفحههشدار
warning signal	علامت اعلام خطر
warning line	خط اخطار
warning system	سیستم الارم
warning signal	علامت خطر
warning system	سیستم خبردهنده
issue a warning	اخطار صادر کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
foil warning line	حلقهاخطارخنثیکننده
danger warning level	مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
small craft warning	پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
danger warning level	حداقل موجودی
oil pressure warning indicator	شاخصهشدارفشارروغن
sabre and epee warning line	خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers]	با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]
next door [to] <adv.>	همسایه ای
There is somebody at the door .	یک کسی دم در است
door	درب
door-to-door	خانه به خانه
door	در
door	راهرو
is these a at the door	ایاکسی هم درهست
next door [to] <adv.>	جنبی
at the door	دم در
out of door	در هوای ازاد
out of door	فضای ازاد
out of door	خارج ازمنزل
out door	صحرایی در هوای ازاد انجام شده
out door	بیرونی
out door	بیرون
next door [to] <adv.>	پهلویی
next door to	تقریبا
next door	جنب این خانه
next door to	نزدیک
behind the door	پشت در
He is next door.	او [مرد] نزد همسایه است.
next door to	غریب
door to door	خانه به خانه
next door	خانه پهلویی
door way	راهرو
door way	مدخل
door way	جای در
door-handle	اهرم در
door-knob	دستگیره گویی
door-case	چارچوب در
back door	در پشتی
door-furniture	پاشنه ی در
back door	در عقب
close the door please	اگرزحمت نیست
close the door please	بیزحمت در را ببندید
door-frame	چارچوب در
side door	درداخلی
close the door please	خواهش دارم
door-handle	دستگیرهدر
front door	دراصلیساختمان
The door is ajar.	لای درباز است
at death's door	دم مرگ
crapaudiue door	دری که بالاوپایین ان محورگردنده دارد
freezer door	درفریزر
vent door	درنفوذباد
types of door	انواعدر
door switch	کلید خودکار در
bridal door	[مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
storage door	دروسایلذخیرهای
cleaning door	دریچه شستشو
folding door	در اکاردئونی
folding door	در فانوسی
door stop	دکمه کله قندی
door stop	زبانه در
door step	پله
door step	پله درگاه
door set	در با چارچوب
door post	تیرعمودی
door post	پایه درب
door post	قائمه درب
door plate	پلاک در
door nail	گلمیخ در
door money	ورودیه
door money	دری
knock at the door	در کوفتن
emergency door	در خطر
emergency door	خروجی خطر
folding door	درتاه شو
foot in the door <idiom>	گشایش یا فرصت
show someone the door <idiom>	خواستن از کسی که برود
i knocked at the door	در زدم
i knocked at the door	دق الباب کردم
internal door	در داخلی
Somebody is pounding at the door .	یک نفر داردبدر می کوبد
The door is jammed.	در گیر کرده است.
joiner door	دربهای اب ناپذیر
feed door	دری که ازان سوخت درکوره میریزند
joiner door	درب معمولی ناو
knock at the door	در زدن
emergency door	دراضطراری
door money	پول دم در
door mat	کفش پاک کن
door furniture	زیب در
door frame	چارچوب در
door curtain	پرده در
door curtain	پرده
door case	چارچوب در
door bundle	بار همراه
door bundle	بار پرتابی همراه با چترباز
door bundle	بارهای دستی
door bell	زنگ درخانه
door bar	گلندر
Somebody is beating at (upon)the door.	یک کسی دارد در می زند
keep the wolf from the door <idiom>	نان بخور و نمیری گیر آوردن
You are wanted at the door.	دم در شما را می خواهند
door hinge	پاشنه
door hinge	پاشنه در
door keeper	دربان
door mat	پادری
door lock	قفل
door lock	کلید خانه
door lock	قفل در
door lintel	نعل درگاه کلاهک
door lintel	کلاه چهارچوب
leaf of door	لنگه در
door leaf	لنگه در
door latch	چفت فنری
door latch	کلون در
door latch	دستگیره در
door lamp	لامپ در اتومبیل
door knocker	کوبه در
door panel	بخش مسطح درب
door-jamb	[تیر عمودی چارچوب در]
to panel a door	تنکه بدر گذاشتن
the postern door	در عقبی
the postern door	در عقب
the panel of a door	تنکه در
the key is in the door	کلید توی در است
the front door	درورد