Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
double edged
دو لبه
double edged
دو دم
Search result with all words
double-edged
دو لبه
double-edged
دو دم
double-edged razor
ژیلتدوتیغه
double-edged razor blade
لبهژیلتدوتیغه
notched double-edged thinning scissors
قیچیدوطرفدنداندار
Other Matches
edged
لبه دار
saw edged
دارای لبه مضرس
edged
تیز
two edged
دو دم
two edged
دو پهلو
two-edged
دو دم
two-edged
دو پهلو
saw edged
دارای لبه دندانه دندانه
gilt-edged
مقدم ممتاز
gilt-edged
بهترین
gilt-edged
لب طلایی
gilt edged
مقدم ممتاز
gilt edged
بهترین
edged tool
الت برنده
feather edged
لب نازک
feather edged
نیم پر
feathured-edged
لبه نازک شده
full edged
چهار تراش کامل
keen edged
تیز
keen edged
دارای لبه تیز
keen edged
لب تیز
gilt edged
لب طلایی
edged tool
افزارتیزیالبه دار
narrow edged hoe
تیشه دم قلم
round edged scraper
رنده نیمبر
gilt edged shares
سهام ممتازه
oblique edged scraper
رنده کج
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
notched single-edged thinning scissors
قیچییکسودندانه
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
دواسترایک متوالی
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
دو برابرشدن یا کردن
double
مضاعف نمودن
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
دوبار
double
دو برابر بزرگتر
double up
دولا شدن
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double zero
صفر2برابر
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double-take
واکنش دوگانه
on the double
فرمان بدو رو
double-take
یکه خوردن
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
دولاکردن
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
اندازه دو برابر
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double out
081 خارج
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
پاروی دوسر
double
همزاد
double a
زنای محصن بامحصنه
double-six
دوطرفشش
on the double
بدو رو
double
بازی دونفره خطای دبل
double
: دو برابر دوتا
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double in
081 تو
double
جفت
double
دو نفره
double
تصویر قرینه
double
تاکردن
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double
دولا
double
دوسر المثنی
double
بازی دوبل
double
دویدن
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
مضاعف
double
دو برابر کردن
double
دو برابر
double
:دوبرابر کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double seam
درز دوبل
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit
دوبله
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double salt
نمک مضاعف
double hyphen
این علامت //
double salt
ملح مضاعف
double row
موتور
double ignorance
جهل مرکب
double row
دوطرفه
double image
تصویر مضاعف
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double helix
مارپیچ دوگانه
double foult
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double taxation
مالیات مضاعف
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double tape
نوار مساحی مضاعف
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
دوگانه
double star
دوتایی
double frequency
فرکانس دوبل
double guard
دفاع با دو دست
double space
یک خط درمیان نوشتن
double space
یک سطر در میان
double sixes
دو شش
double sixes
جفت شش
double shear
تنش برشی دوتایی
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double header
دوسر
double header
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double team
تیم دونفره
double rhyme
شعر دو قافیهای
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length
با طول مضاعف
double length
طول مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double line
خط مضاعف
double organs
اندامهای جفتی
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor
دوموتوره
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double minimum
جفت کمینه
double mind
دردل
double mind
منلون
double mind
فریبنده
double minded
دودل
double minded
متلون
double minded
فریبنده
double knot
گره دوبل
double pica
حروف 42 پونط
double pneumonia
اماس هر دو شش
double integral
انتگرال دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double refraction
شکست دوبل
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double junction
اتصال مضاعف
double kick
دو ضربه پی در پی
double precision
دقت مضاعف
double precision
مضاعف
double precision
دقت
double poppy
گل هزاره
double pole
دو قطبی
double pole
با دو قطب
double knee
لوله زانویی دوبل
double minded
بی ثبات
double tent
چادر دو نفره
double-digit
<adj.>
دو رقمی
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
حمام آب
double boiler
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream
با کرم یا خامه زیاد
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room
یک اتاق دو نفره
a double bed
یک تخت دو نفره
double-talk
<idiom>
حرف بیمعنا
double-cross
<idiom>
گول زدن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
double back
<idiom>
برگشتن
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double window
پنجره دو جداره
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double ressaunt
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double-fronted
خانه دو در
double floor
دو کفی
double cone
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double cloister
راهرو دو قسمتی
double church
کلیسا دو طبقه
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch
قوس جفتی
double-glazing
شیشهدوجداره
double-glaze
پنجرهدوجداره
double room
اتاقدونفره
double chins
غبغب
double chin
غبغب
double blind
دوسوکور
to fold double
دوتاکردن
to fold double
دولاکردن
double word
کلمه مضاعف
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double wing
بازی هافبک در گوش
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com