English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
double rhyme شعر دو قافیهای
Other Matches
rhyme قافیه
rhyme قافیه ساختن
rhyme شعرگفتن
rhyme هم قافیه شدن
rhyme بساوند
rhyme شعر سخن قافیه دار
rhyme نظم
rhyme پساوند
feminine rhyme قافیه وروی قافیه وردیف
internal rhyme قافیه ماقبل اخر
rhyme or reason <idiom> نقشه ودلیل خوب
nursery rhyme اشعار مخصوص کودکان
with out rhyme or reason . بی معنی وقافیه
rhyme scheme ترتیب وقوع قوافی در بندشعری
rhyme scheme قافیه بندی
rimeless or rhyme بی قافیه
rimeless or rhyme ناجور
For no reason at all, for no rhyme or reason. بیخود وبی جهت
double دو برابرشدن یا کردن
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double مضاعف نمودن
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double بازی دوبل
double مضاعف
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دویدن
double بازی دونفره خطای دبل
double توپزن 0001امتیازی فصل
double دواسترایک متوالی
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double دو برابر کردن
double zero صفر2برابر
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up دولا شدن
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p پاروی دوسر
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out 081 خارج
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in 081 تو
on the double بدو رو
on the double فرمان بدو رو
double-take یکه خوردن
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
double-six دوطرفشش
double up دولاکردن
double-take واکنش دوگانه
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double a زنای محصن بامحصنه
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double دو نفره
double تصویر قرینه
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double دو برابر
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double : دو برابر دوتا
double :دوبرابر کردن
double جفت
double دولا
double دوسر المثنی
double تاکردن
double همزاد
double مضاعف کردن دولا کردن
double poppy گل هزاره
double precision دقت
double precision مضاعف
double precision دقت مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double pole دو قطبی
double pole با دو قطب
double pneumonia اماس هر دو شش
double pica حروف 42 پونط
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double window پنجره دو جداره
double organs اندامهای جفتی
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor دوموتوره
double sampling نمونه گیری چندگانه
double refraction انکسار مضاعف
double seam درز دوبل
double shear تنش برشی دوتایی
double sixes جفت شش
double sixes دو شش
double space یک سطر در میان
double space یک خط درمیان نوشتن
double star دوتایی
double star دوگانه
double salt ملح مضاعف
double salt نمک مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double reverse شوت برگردان به دروازه
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double row موتور
double row دوطرفه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double minimum جفت کمینه
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double helix مارپیچ دوگانه
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double figures امتیاز دو رقمی
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double frequency فرکانس دوبل
double guard دفاع با دو دست
double hardening سخت گردانی مضاعف
double header دوسر
double-digit <adj.> دو رقمی
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double mind دردل
double mind منلون
double mind فریبنده
double minded دودل
double minded متلون
double minded فریبنده
double minded بی ثبات
double line خط مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double integral انتگرال دوبل
double junction اتصال مضاعف
double kick دو ضربه پی در پی
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double faces ریاکار
double sharp نیمپردهبالاییجفتی
double sink سینکدوتایی
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double zero key کلیددوصفر
double-blank دوطرفسفید
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double bed تختخوابدوطبقه
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double seat صندلیدونفره
double scull پارویدوبله
double-takes واکنش دوگانه
double bend پیچدوبله
double flat نتسفیددوتایی
double handles دستهدوبله
double pennant پرچمدوگوش
double plate صفحهیدوبله
double reed نوعیآلتموسیقیدوبله
double ring گوددوبله
double bluff دروغدرروزروشن
double cream خامهزیاد
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room یک اتاق دو نفره
a double bed یک تخت دو نفره
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
double-cross <idiom> گول زدن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double back <idiom> برگشتن
double-glazing شیشهدوجداره
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double room اتاقدونفره
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler حمام آب
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double-glaze پنجرهدوجداره
double-takes یکه خوردن
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double track خط
double triode لامپ تریود مضاعف
double-fronted خانه دو در
double floor دو کفی
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double cloister راهرو دو قسمتی
double v machine دستگاه ورق خم کن
double v machine دستگاه دولا کننده ورق
double track دو
double tongued دوزبانه تزویرامیز
double taxation مالیات بندی مضاعف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com