English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
double tent چادر دو نفره
Other Matches
inner tent میزداخلی
tent فتیله
for a tent برای هر چادر
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent توجه کردن
tent چادر عشایر
tent خیمه زدن توجه
tent خیمه
tent چادر
family tent چادرخانوادگی
igloo tent چادراسکیموییشکل
bell tent چادر قلندری
To pitch a tent. چادر زدن
ridge tent چادرلبهدار
two-person tent چادردونفره
wagon tent چادرواگنی
wall tent چادردیوارهدار
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
one-person tent چادرتکنفره
dome tent چادرگنبدی
pup tent چادر پناهگاه
tent waling تجیر
tent caterpillar کرم صد پای پیله ساز
tent pole تیر چادر
tent pole دیرک چادر
tent stitch کوک اریب
tent striking فرمان ضد استقرار
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
camping (tent) محلبرگزاریچادرسفری
pitch a tent <idiom> چادرزدن
camping (caravan and tent) محلبرگزاریکانتینریاچادرسفری
principal types of tent انواععمدهچادرها
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double اندازه دو برابر
double out 081 خارج
double up دولاکردن
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double-take واکنش دوگانه
double-take یکه خوردن
on the double فرمان بدو رو
double بازی دوبل
double-six دوطرفشش
double p پاروی دوسر
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double zero صفر2برابر
on the double بدو رو
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up دولا شدن
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double a زنای محصن بامحصنه
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double in 081 تو
double دولا
double جفت
double : دو برابر دوتا
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double دو نفره
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double تصویر قرینه
double دوسر المثنی
double همزاد
double :دوبرابر کردن
double دواسترایک متوالی
double بازی دونفره خطای دبل
double مضاعف
double دویدن
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double دو برابر کردن
double دو برابر
double تاکردن
double مضاعف کردن دولا کردن
double توپزن 0001امتیازی فصل
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hyphen این علامت //
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit دوبله
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double sampling نمونه گیری چندگانه
double salt ملح مضاعف
double salt نمک مضاعف
double row دوطرفه
double row موتور
double rhyme شعر دو قافیهای
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double reverse شوت برگردان به دروازه
double helix مارپیچ دوگانه
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header دوسر
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double taxation مالیات بندی مضاعف
double tape نوار مساحی مضاعف
double star دوگانه
double star دوتایی
double space یک خط درمیان نوشتن
double frequency فرکانس دوبل
double refraction شکست دوبل
double guard دفاع با دو دست
double space یک سطر در میان
double sixes دو شش
double sixes جفت شش
double shear تنش برشی دوتایی
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double seam درز دوبل
double hardening سخت گردانی مضاعف
double taxation مالیات مضاعف
double refraction انکسار دوبل
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double mind دردل
double mind منلون
double mind فریبنده
double pica حروف 42 پونط
double minded دودل
double minded متلون
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double decker هرچیزیکه دو لایه دارد
double minded فریبنده
double minded بی ثبات
double minimum جفت کمینه
double motor دوموتوره
double organs اندامهای جفتی
double length با طول مضاعف
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double integral انتگرال دوبل
double junction اتصال مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double precision دقت مضاعف
double precision مضاعف
double kick دو ضربه پی در پی
double knee لوله زانویی دوبل
double precision دقت
double poppy گل هزاره
double pole دو قطبی
double knot گره دوبل
double pole با دو قطب
double pneumonia اماس هر دو شش
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double team تیم دونفره
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream با کرم یا خامه زیاد
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room یک اتاق دو نفره
a double bed یک تخت دو نفره
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
double-cross <idiom> گول زدن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double back <idiom> برگشتن
double-digit <adj.> دو رقمی
double window پنجره دو جداره
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double-fronted خانه دو در
double floor دو کفی
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double cloister راهرو دو قسمتی
double church کلیسا دو طبقه
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch قوس جفتی
double boiler حمام آب
double-glazing شیشهدوجداره
double-glaze پنجرهدوجداره
double Dutch طناببازی دوتایی نامفهوم
double chins غبغب
double chin غبغب
double blind دوسوکور
to fold double دوتاکردن
to fold double دولاکردن
double word کلمه مضاعف
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com