English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
double-crosses نارو زدن
double-crosses دورویی کردن خیانت کردن
Other Matches
crosses سانتر کردن
crosses قطع کردن متقاطع کردن
crosses تقاطع
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses عبور کردن
crosses پیوندی
crosses عرضی
crosses متقاطع
crosses عبوردادن
crosses قلم کشیدن بروی
crosses حرکت سمتی
crosses خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses روبروشدن قطع کردن
crosses مصادف شدن با
crosses دورگه کردن
crosses گذشتن
crosses خط بطلان کشیدن بر
crosses پیوندزدن کج خلقی کردن
crosses تقلب
crosses نادرستی
crosses اختلاف مرافعه
crosses صلیب
crosses خاج
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses چلیپا
crosses علامت ضربدر یاباضافه
crosses حدوسط ممزوج
crosses دورگه
criss-crosses همبر کردن
criss-crosses با ضربدر مشخص کردن
criss-crosses برخورد
criss-crosses چلیپایی کردن
criss-crosses سوتفاهم
criss-crosses سردرگمی
criss-crosses کج
criss-crosses دارای نقش چلیپایی کردن
noughts and crosses یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
criss-crosses به طور ضربدر
criss-crosses یکوری
criss-crosses پایی
criss-crosses طرحچلیپایی
criss-crosses بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses همبر
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
double دویدن
double بازی دوبل
double توپزن 0001امتیازی فصل
double دواسترایک متوالی
double بازی دونفره خطای دبل
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double a زنای محصن بامحصنه
double-take یکه خوردن
double-take واکنش دوگانه
double p پاروی دوسر
double out 081 خارج
double تصویر قرینه
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in 081 تو
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double zero صفر2برابر
double-six دوطرفشش
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
double دو نفره
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double مضاعف
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
on the double فرمان بدو رو
on the double بدو رو
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double up دولاکردن
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up دولا شدن
double : دو برابر دوتا
double جفت
double همزاد
double :دوبرابر کردن
double دوسر المثنی
double دولا
double مضاعف کردن دولا کردن
double تاکردن
double دو برابر
double دو برابر کردن
double wing بازی هافبک در گوش
double image تصویر مضاعف
double ignorance جهل مرکب
double sink سینکدوتایی
double helix مارپیچ دوگانه
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double sharp نیمپردهبالاییجفتی
double hit دوبله
double integral انتگرال دوبل
double flat نتسفیددوتایی
double length طول مضاعف
double length با طول مضاعف
double handles دستهدوبله
double pennant پرچمدوگوش
double plate صفحهیدوبله
double reed نوعیآلتموسیقیدوبله
double knot گره دوبل
double knee لوله زانویی دوبل
double kick دو ضربه پی در پی
double ring گوددوبله
double junction اتصال مضاعف
double scull پارویدوبله
double seat صندلیدونفره
double limiter محدود کننده مضاعف
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double faced دوجانبه
double faced دورو
double envelopment مانوراحاطهای دو طرفه
double envelopment احاطه دو طرفه
double bluff دروغدرروزروشن
double cream خامهزیاد
double entry سیستم دفترداری دوبل
double entry دفتر داری مضاعف
double ender تخته موج با دو انتهای یک شکل
double room اتاقدونفره
double-glaze پنجرهدوجداره
double-glazing شیشهدوجداره
double ended دوسر
double ended دوطرفه
double faced دو سر
double faces دورو
double faces ریاکار
double header دوسر
double word کلمه مضاعف
double hardening سخت گردانی مضاعف
double guard دفاع با دو دست
double salt ملح مضاعف
double frequency فرکانس دوبل
double zero key کلیددوصفر
double-blank دوطرفسفید
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double bed تختخوابدوطبقه
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double figures امتیاز دو رقمی
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
to fold double دوتاکردن
double row دوطرفه
double row موتور
double tongued دارای دوقول
double rhyme شعر دو قافیهای
double reverse شوت برگردان به دروازه
double refraction انکسار دوبل
double refraction شکست دوبل
double refraction شکست مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double tongued دوزبانه تزویرامیز
double track دو
double salt نمک مضاعف
double sampling نمونه گیری چندگانه
double seam درز دوبل
double sixes جفت شش
double taxation مالیات مضاعف
double sixes دو شش
double space یک سطر در میان
double space یک خط درمیان نوشتن
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape نوار مساحی مضاعف
double taxation مالیات بندی مضاعف
double team تیم دونفره
double tent چادر دو نفره
double the edge لب گردانیدن
double shear تنش برشی دوتایی
double blind دوسوکور
double chin غبغب
double chins غبغب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com