Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
double-return stair
پله های دوتایی
Other Matches
stair
پله
stair
پله کان
stair
مرتبه درجه
stair well
اشکوب
stair
نردبان
stair thread
کف پله
Imperial Stair
پله شاهانه
Imperial Stair
پله باشکوه
altar-stair
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
dextral stair
[پله های مدور در راست و چپ]
bottom stair
پلهپایین
step stair
پله
stair rod
گیره فرش
[از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
stair towers
برجهای پله دار
stair stepping
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
stair rod
نرده راه پله
stair carpet
فرش راه پله
stair towers turrets
کلیسا
stair towers turrets
برجهای پله دار جانبی هشتی ورودی
return
[on something]
نرخ بازدهی
return
کلید Return
return
نشانههای انتهای خط
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
in return for
بجای
in return for
عوض
return to zero
با بازگشت به صفر
in return
درعوض
[کاری]
in return
به جای
[کاری]
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
in return
در تلافی
[کاری]
in return for
درعوض
return to zero
بازگشت به صفر
return
پس فرستادن عودت
return
مراجعت برگرداندن
return
برگشت
return
درامد
return
عایدی
return
[on something]
فایده
return
گزارش دادن
return
گزارش رسمی
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
بازده
return
اعاده
return
رجعت
return
برگشتن
return
مراجعت کردن
return
[on something]
نرخ بازده
return
[on something]
درآمد
return
[on something]
سود
return
[on something]
محصول
return
بازگشت
return
عودت
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
عودت دادن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
اعاده بازگشت
return
مراجعت
return
عملکرد کارکرد
by return of post
با نخستین پست
to return a greeting
جواب سلام دادن
ball return
بازگشت گوی بولینگ
return line
خط برگشت
return flight
پرواز برگشت
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return of capital
بازده سرمایه
average return
بازده متوسط
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
return flow
جریان برگشت
track return
مدار برگشت
return current
جریان برگشت
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return key
کلید Return
return key
کلید بازگشت
return ticket
بلیط دوسره
return tickets
بلیط دوسره
return ticket
بلیط رفت و برگشت
carraiage return
سر سطر رفتن
carriage return
بازگشت نورد
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain return
اکوی زمینی
return air
بازگشتهوا
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
day return
بلیط رفتو برگشت
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return interval
دوره بازگشت
return lines
خطهای بازگشتی
return match
بازیبرگشت
short return
برگشت کوتاه
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
to return a visit
بازدید کردن
till his return
تا موقع برگشتن او
diminishing return
بازده نزولی
carriage return
سر سطر رفتن
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
return on capital
بازدهی سرمایه
constant return
بازده ثابت
return pipe
لوله برگشت
to bring a return
درامد دادن
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
decreasing return
بازده نزولی
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return a negative
پاسخ منفی دادن
rate of return
نرخ بازدهی
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
grid return
سیم برگشت شبکه
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
fair return
بازده منصفانه
ground return
بازتاب زمینی
non return valve
شیر یک سویه
non return valve
شیر یکطرفه
ground return
برگشت زمینی
grid return
سیم برگشت
fair return
بازده عادلانه
enter/return
کلید Return یا Enter
rate of return
نرخ بازده
return spring
فنرارتجاعی
return wire
سیم برگشت
return conductor
سیم برگشت
return code
رمزبازگشت
return circuit
مدار برگشتی
return cargo
محموله برگشت
return address
نشانی بازگشت
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return account
حساب بازگشت
ration return
اسناد هزینه جیره
ration return
اسنادجیره
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
return perion
زمان برگشت
return perion
دوره تناوب
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
soft carriage return
خط فاصله خالی
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
coin return bucket
محلبرگشتپول
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
average net return
بازده خالص متوسط
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
To return . To give back.
پس دادن
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
law of increasing return
قانون بازده صعودی
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
ground return circuit
مدار تک سیم
net rate of return
نرخ بازده خالص
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
double p
پاروی دوسر
double out
081 خارج
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up
دولاکردن
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
081 تو
on the double
فرمان بدو رو
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
on the double
بدو رو
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
دولا شدن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double-take
یکه خوردن
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
دواسترایک متوالی
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
بازی دونفره خطای دبل
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
بازی دوبل
double
دویدن
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double a
زنای محصن بامحصنه
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
مضاعف
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com