Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
drinking water
اب اشامیدنی
drinking water
آب آشامیدنی
Search result with all words
drinking water truck
کامیونآبآشامیدنی
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Other Matches
drinking
مصرفنوشیدنیالکلی
social drinking
نوشیدندستجمعیمشروباتالکلی
he swore off drinking
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
hard-drinking
معتادبهالکل
drinking fountains
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
drinking was his ruin
نوشابه خوری
drinking fountain
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
incessant drinking
پیوسته گساری
incessant drinking
شرب مدام
wine drinking
شرب خمر
drinking cup
کاسه
drinking glass
فنجان
drinking glass
گیلاس
drinking vessel
فرف ابخوری کاسه
drinking cup
ابخوری
drinking bout
میگساری
drinking bout
حالت مستی
drinking vessel
جام
drinking vessel
قدح
drinking fountain
آب سرد کن
drinking was his ruin
باعث خرابی اوشد
drinking vessel
ابخوری
to idulge oneself in drinking
بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
above water
<adj.>
شناور
above water
<adj.>
روی آب
to keep ones he above water
از زیر بدهی بیرون آمدن
She let the water out .
آب را ول کرد
to p something with water
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
first water
درجه اول
water course
مجرای اب
f.water
عرق رازیانه
first water
بالاترین مقام
to water
آب دادن
to water
آب ریختن
to water something
آب دادن
[گیاه]
by water
از راه رودخانه
by water
از راه دریا
by water
با کشتی
water course
حق المجری
water course
حق الشرب
water still
دستگاه تقطیر اب
water
آب
water
اب
water
ابگونه
water way
ابراهه
mean water
میان اب
of the first water
بهترین
water
پیشاب
water
مایع
water
اب دادن
water way
مسیل
water down
<idiom>
ضعیف شدن
water way
راه ابی
on the water
در کشتی
water disposal
اگوکشی
water disposal
ساختن اگو
subsurface water
اب زیرزمینی
storm water
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
water dog
سگ ابی
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
آب از آب تکان نمى خورد .
water dog
شناگر ماهر
water dog
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water disposal
فاضلاب
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
surplus water
ابهای اضافی
water cress
شاهی اتی
water cure
اب درمان
water cure
علاج بااب معالجه بااب
water damage
خسارت اب دیدگی
surplus water
ابهای مازاد
water displacement
زهکشی کردن
surface water
اب سطحی
water driver
مقنی
water fast
رنگ نرو
water fast
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water glass
لیوان اب
soft water
اب سبک
soft water
اب شیرین
slack water
stand : syn
slack water
اب راکد
slack water
مد ارام
slack water
اب ازاد
slack water
اب ساکن
slack water
موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
If it has not water for me it certainly has bread .
<proverb>
آب براى من ندارد براى تو که دارد .
ship water
نفوذ کردن اب بداخل قایق
ship water
اب بار کردن
seepage water
اب نشستی
water glass
اب شیشه
water glass
شیشه محلول
spill water
ابهای اضافی
water pepper
فلفل ابی
water fast
پارچه شورنرو
water filter
صافی اب
water fowl
مرغ ابی
water fowl
پرنده ابی
water bearer
ساکب الماء
water gas
گاز اب
spend like water
مثل ریگ خرج کردن
To go through fire and water.
خودرا به آب وآتش زدن
water gauge
اندازه اب نما
soft water
اب خوشگوار
water gauge
اب پیم
water front
جبهه رطوبتی
water cooling
خنک کردن بااب
to drink water
اب اشامیدن
undermining by water
اب شستگی
undermining by water
اب رفتگی کف
up to the middle in water
تا کمر در اب
voidance water
منجلاب
voidance water
زیر اب
wade into the water
راه رفتن در اب
waste water
فاضلاب
water aspirator
خرطوم ابی
surcharge water
اب مازاد
to drink water
اب خوردن
water bag
کیسه اب
water bailiff
میراب
To draw water from the well .
آب از چاه کشیدن
underground water
اب درون زمین
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
hot water
<idiom>
hold water
<idiom>
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
fish out of water
<idiom>
طرف وصله ناجوراست
to sniff up water
اب رابه بینی کشیدن
to soften a water
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water
به اب زدن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
unavailable water
رطوبت غیر قابل استفاده
underground water
اب زیرزمینی
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water balance
بیلان اب
water carriage
حمل از راه اب
tap water
اب شیر
table water
سفره اب زیر زمینی
water carrier
دلو
water circulation
گردش اب
swimming with water
غرق اب
water coiour
ابرنگ
water colour
ابرنگ
water colour
رنگاب
water colour
نقاشی ابرنگی
water container
فرف اب
water content
درصد رطوبت
water cooling
خنک کنندگی اب
water car
ارابه اب پاش
in hot water
<idiom>
در دردسر
water bearer
دلو
water paint
رنگ لعابی
water bearer
ریزنده اب ابریز
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
تشک ابی
water bonded
اب بند شده
water boy
بچه سقا
water boy
سقا
water buffalo
گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen
قمقمه
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
water car
ارابه اب فروشان
swimming with water
پرازاب
water sky
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
water system
سیستم ابیاری
water tank
مخزن اب
water terminal
باراندازهای ابی
water terminal
ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
water tight
مانع دخول اب
water tight
کیپ
water treatment
گندزدائی اب
water treatment
پاکسازی اب
water turbine
توربین ابی
water utilization
اقتصاد اب
water signs
علائمآبی
water vapor
بخار اب
water wheel
دولاب
water system
منبع اب
water system
ذخیره اب
water snake
مار ابی
water soak
در اب صابون زدن
water soak
در اب خیساندن
water spot
گردباد دریایی
water spot
واتراسپات
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water stop
اب بند
water suit
لباس ضد فشار اب
water suit
لباس ضد نیروی ثقل
water under pressure
آبتحتفشار
water transport
ناقلآب
water surface
سطح اب
water surface
رویه اب
water system
رودخانه و شعبات ان
water wheel
چرخاب
water worn
ساییده شده ازاب
water year
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
water-soluble
حل شدنی در آب
water-soluble
آبگشا
water separator
جداگرآب
water key
کلیدآب
water jug
پارچآب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com