Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (7 milliseconds)
English
Persian
driver's licence
گواهینامهرانندگی
Other Matches
licence
امتیاز
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
off-licence
فروشگاه نوشابههای الکلی
licence
پروانه جواز
licence
اجازه
licence
جواز شغل
licence
اجازه رفتن دادن
licence
پروانه دادن مرخص کردن
licence
پروانه
licence
جواز
licence
مجوز
export licence
پروانه صدور
export licence
جوازصادرات
export licence
پروانه صادرات
poetic licence
آزادیبیانحقیقت
Here is my driving licence.
بفرمائید، این گواهینامه من.
export licence
جواز صدور مجوز صدور
import licence
جواز واردات
licence fee
مخارج پروانه
licence number
شماره پروانه
licence owner
صاحب امتیاز
licence plate
پلاک اتومبیل
occasional licence
پروانه فروش نوشابه درمواقع و جاهای معین
police licence
ضرورت شعری
poetical licence
ضرورت شعری
driving licence
گواهینامه رانندگی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
The car had no licence ( number ) plate .
اتوموبیل بی نمره بود
driver
راه انداز
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver
اتومبیل ران
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
مرحله تحریک
driver
گاری چی
driver
شوفر سورچی
driver
راننده
driver
محرک
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
راننده گرداننده
driver
برنامه راه اندازی
screw driver
پیچ گوشتی
quill driver
قلم زن
quill driver
نویسنده
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
train driver
راننده قطار
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
winch driver
winchoperator : syn
owner-driver
رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
water driver
مقنی
test driver
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
stake driver
تیرکوب
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
cab driver
رانندهی تاکسی
cab driver
تاکسیران
driver's cab
کابینلکوموتیوران
winch driver
متصدی دوار
screw driver
اچار پیچکشی
screw driver
اچار پیچ گوشتی
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
bus driver
محرک گذرگاه
ass driver
خرک چی
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
camel driver
شتردار
camel driver
ساربان
ass driver
خرران
bus driver
راننده اتوبوس
assistant driver
شاگرد شوفر
assistant driver
کمک راننده
driver unit
واحد محرک
driver's dormitory
خوابگاه رانندگان
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
pile driver
تیرکوب
peripheral driver
محرک جنبی
mule driver
قاطر چی
mule driver
استربان
catch driver
راننده اجیر ارابه
line driver
محرک خط
line driver
خط ران
pile driver
شمعکوب
engine driver
لوکوموتیوران
elephant driver
پیلبان
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
driver's mate
شاگرد راننده
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
blocking oscillator driver
راه انداز اوسیلاتور انسدادی
cordless drill driver
دریل برقی
[دریلی که با باطری کار می کند]
[ابزار]
steam pile driver
دنگ بخاری
steam pile driver
شمعکوب بخاری
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
آدم فضول
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com