English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
drying agent خشک کننده
Other Matches
drying خشک شونده
drying خشک کننده
over drying خشک کردن بیش از حد
freeze drying خشکاندن انجمادی
drying shrinkage افت بتن
blow-drying گیسو را خشک کردن
drying stove کوره خشک کنی
drying tube لوله نمگیر
drying shrinkage انقباض بتن
drying furnace کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber اطاق مخصوص خشک کردن
vaccum drying خشک کردن در خلاء
drying kiln کوره خشک کننده
klin drying خشک کنندگی کوره
oven drying خشک کنندگی کوره
film drying cabinet مخزنخشککنندهعکس
abderthalden drying apparatus دستگاه خشک کن ابدرهالدن
print drying rack میلهرنگیخشکشونده
tile drying chamber اطاق هشت کاشی
air drying varnish لاک خشک شده با هوا
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
agent نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent ماده
agent عنصر
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
agent نماینده
agent فرستنده
agent واسطه عامل
agent گماشته وکیل
agent کاگزار
agent پیشکار
agent مامور
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent وکیل
agent عامل اطلاعاتی
agent عامل
agent واسطه
agent ارگان
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
warning agent گند گاز
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
masking agent عامل پوشاننده
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
mercantile agent نماینده
mercantile agent بازرگانی
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
overseas agent نماینده خارجی
oxidizing agent عامل اکسنده
news agent خبرگزار
news agent روزنامه فروش
nerve agent گازعصب
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
law agent نماینده حقوقی
foaming agent عامل کف زای
forwarding agent عامل حمل و نقل
forwarding agent واسطه حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
forwarding agent نماینده حمل و نقل
coloring agent رنگ مصرفی
fusing agent عامل ذوب
house agent دلال خانه
fluxing agent شارژ
igniting agent عامل احتراق
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
incapacitating agent گازبیهوشی
insurance agent عامل بیمه
insurance agent نماینده بیمه
land agent دلال معاملات ملکی
law agent نماینده قضایی
fluxing agent ماده گدازاور
undercover agent مامورتحقیق مخففی
vesicant agent عامل شیمیایی تاول زا
vesicant agent گاز تاول زا
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
toxic agent گاز سمی
toxic agent عامل شیمیایی سمی
toxic agent ماده سمی
thickening agent عامل غلیظ کننده
stripping agent عامل رنگ گیر
vomiting agent گازاستفراغ اور
vomiting agent عامل تهوع اور
wetting agent ماده خیس کننده
undercover agent کارآگاه مخففی
washing agent مواد شوینده
stripping agent رنگ زدا
stripping agent ماده رنگ بر
publicity agent نمایندهافکارعمومی
estate agent فروشندهزمینوملک
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
wetting agent عامل خیس کننده
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sole agent نماینده منحصر بفرد
sole agent نماینده انحصاری
sales agent نماینده فروش
resolving agent عامل تفکیک کننده
releasing agent عامل رهاکننده
reducing agent عامل کاهنده
psychochemical agent گاز عصبی
psychochemical agent عامل عصبی
psychoactive agent ماده روانگردان
proxy agent نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
press agent مامور اگهی و تبلیغ
scholastic agent دلال تدریس
scholastic agent شاگرد پیدا کن
sequestering agent عامل کمپلکس دهنده
smoke agent ماده دودانگیز
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent اژانس حمل
shipping agent موسسه حمل کالا
shipping agent شرکت حمل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
sequestering agent عامل منزوی کننده
precipating agent عامل رسوب دهنده
fixing agent عامل تثبیت
chelating agent عامل کی لیت ساز
antimateriel agent عامل فساد اماد
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent عامل ضد غلات
alloying agent عنصر الیاژی
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
agent representative عامل
agent officer افسر عامل پرداخت
agent net شبکه اطلاعاتی
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
biological agent عامل میکربی
catalytic agent عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent عامل پف کننده
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blood agent مدت پرواز
blister agent گاز تاول زا
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
biological agent عامل زیستی
agent de change دلال ارزی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
acetylating agent عامل استیل دار کننده
accelerating agent کاتالیزور
accelerating agent ماده تسریع کننده
absorbing agent عامل جذب
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent سفر ارا
travel agent سفرچین
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
acidulating agent اسیدی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
aerating agent هوادهنده
adhesion agent عامل چسبندگی
adhesion agent چاشنی چسب افزا
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
adhesion agent مایه چسب افزا
addition agent عامل افزودنی
addition agent ماده افزودنی
acylating agent عامل اسیل دار کننده
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
free agent بازیگر بدون قرارداد
chemical agent عامل شیمیایی
filming agent چسباننده
developer agent عامل فهور
detonating agent عامل منفجر کننده
demasking agent عامل عریانساز
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoamer agent کف زدای
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
cyanogen agent عامل سیانید
customs agent نماینده گمرکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
developer agent ماده فهور
diplomatic agent مامور سیاسی
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
factoring agent عامل تنزیل
executive agent شعبه اجرایی
executive agent عامل اجرایی
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent عامل دو جانبه
dispersing agent عامل پاشنده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
diplomatic agent وزیرمختار کاردار
diplomatic agent سفیر
customs agent کارگزار گمرک
customs agent واسطه گمرک
complexing agent عامل کمپلکس دهنده
complexing agent عامل کمپلکس کننده
commission agent حق العمل کار
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
coloring agent ماده رنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com