Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (4 milliseconds)
English
Persian
dual tone horn
بوق با دو صدا
Other Matches
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
loud tone horn
بوق با صدای زیاد
horn
شاخ
horn
آبشکن
horn in on
<idiom>
horn in
فرو کردن
horn in
تحمیل کردن
horn
نوک
horn
بوق
horn
قاچ زین اسب
horn
شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
horn
شیپور پیاله
horn
کرنا
air horn
بوقبادی
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
basset horn
قره نی دارای صدای تنور
ammon's horn
شاخ امون
ram's horn
قلاب جرثقیل
switch horn
سویچ مین شاخک دار
bull horn
بلندگوی دستی
to lift up one's horn
جاه طلب بودن
to lift up one's horn
مغرور بودن
ram's horn
تورماهیگیری
ram's horn
قسمتی ازاستحکامات خندق
fog horn
بوق مه
horn gap
شکاف سرنایی
horn mad
شوریده
horn mad
عصبانی
hunting horn
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
horn of plenty
شاخ نشان وفور نعمت
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
horn stone
سنگ اتشزنه سیاه
dorset horn
گوسفند شاخ بلندانگلیسی
occipital horn
شاخ پس سری
powder horn
دبه باروت
ram's horn
شاخ قوچ
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
to blow a horn
بوق زدن
Horn loudspeaker
بلند گوی بوقی
horn-work
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
ram's horn
طرح شاخ قوچ
[در طرح های ایلیاتی و قشقایی و گاه در طرح های دیگر از این طرح برای تزئین فرش استفاده می شود.]
blow one's own horn
<idiom>
شکست درچیزی
horn-rimmed
بهشکلشاخ - بهشکلبوق
ink horn
دوات شاخی
French horn
نوعی شیپور
horn of pole piece
شاخ قطبک
air operated horn
شیپور بادی
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
dual
دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual
دو واحدی
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual
دوگانه
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual
دولا
dual
دوجنبهای همزاد
dual
دوتایی
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual
دوتائی
dual
استفاده ازیک جفت
dual intensity
تاکید علائم خاص
dual sensation
احساس دوگانه
dual lane
راه دو طرفه
dual processors
پردازندههای دوگانه
dual lane
راه دو خطه
dual magneto
مگنت دو برقی
dual magneto
مگنتوی دوتایی
dual tire
لاستیک دوبل
dual meet
مسابقههای تیمی
dual personality
شخصیت دوگانه
dual morality
دوگانگی اخلاقی
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual operation
عمل همزاد
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
dual impression
برداشت دوگانه
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageway
شوسه دوگانه
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageways
شوسه دوگانه
dual seat
زینموتور
dual agent
عامل دو جانبه
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual capacitor
خازن دوبل
dual ignition
احتراق دو برقی
dual density
تراکم مضاعف
dual crank
میل لنگ دوبل
dual compressor
کمپرسور دوتایی
dual granulation
باروت دو حبهای
dual carriage way
شاهراه دو طرفه
the dual number
تثنیه
dual swivel mirror
آینهبازشو
dual y axis graph
نمودار با دو محور y
dual labor market
بازار کار دوگانه
dual carriageway road
راه با دو شوسه جدا
dual carriageway road
راه بادو جاده
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
dual disk drive
گرداننده دیسک دوگانه
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual port ram
حافظه تسهیم شده
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
dual purpose gun
توپ دو کاره
dual price system
نظام دو قیمتی
tone
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone
سایه روشن
tone
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
to tone up
تندکردن
to tone down
کاستن
tone
تونوس
tone
نت
tone
سایه روشن عکس هوایی
tone
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
to tone down
ملایم شدن
to tone up
پرمایه ترکردن
to tone down
از تندی
to tone up
تندشدن
to tone down
ملایم کردن
to tone up
کم مایه شدن
tone down
<idiom>
آرام ساختن
tone
صوت
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
tone
صدا
tone
اهنگ
tone
دانگ لحن
tone
اهنگ داشتن
tone
درجه صدا
tone
باهنگ دراوردن
tone
سفت کردن
tone
هماهنگی رنگ ها
tone
[ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
tone
سایه رنگ
tone
ته رنگ
tone
نوا
dual channel sound system
کانال صوتی دوگانه
dual sided disk drives
گردانندههای دیسک دو طرفه
tone poem
شعر دارای ترادف
tone poem
شعر متشابه التلفظ
dial tone
بوق آزاد
tone poem
شعر سمفونی
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
dialling tone
بوقآزادتلفن
to toughen one's tone
در گفتگو سخت شدن
to toughen one's tone
لحن خود را تند کردن
tone language
زبانهای اهنگی
tone dialing
شماره گیری اهنگی
feeling tone
مایه احساسی
continuous tone
نقطههای متفاوت
quater tone
یک چهارم پرده
continuous tone
اهنگ پیوسته
otogenic tone
زنگ زدن گوشی
continuous tone
ته رنگ پیوسته
dialing tone
بوق ازاد
level tone
اهنگ یکنواخت
difference tone
صورت افتراقی
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
in a jeering tone
بلحن استهزا
half tone
سایه روشن زدن
half tone
سایه روشن
half tone
رنگ متوسط سایه رنگ
half tone
نیم پرده
generating tone
صوت مولد
combination tone
صوت ترکیبی
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
side tone
صدای جانبی گوشی
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
tone control
پیچ اهنگ
summation tone
صوت مرکب
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
side tone
سایدتون
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
affective tone
رنگ عاطفی
tone deafness
کری بسامدی
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
touch tone telephone
تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
bass tone control
کنترلصدایبم
tone leader generator
ژنراتوررهبریصدا
continuous tone image
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
treble tone control
کنترلصدایزیر
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
color tint , color tone
ته رنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com