English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
due at a specified date after sight وعده دار
due at a specified date after sight مدت دار
due at a specified date after sight موجل
Other Matches
up to date متداول
the date was not specified تاریخ ان معلوم
up-to-date مطابق روز
value date تاریخ ارزش
value date تاریخ اجرا والور
up-to-date حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
the date was not specified نشده بود
out-of-date <idiom> از مد افتاده (دمد)
up-to-date تجدید نظر کردن
of even date دارای همان تاریخ
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
up-to-date متداول
up-to-date مطابق اخرین طرز
up to date مطابق اخرین طرز
up to date جدید
up to date بهنگام
up to date تازه
up to date مطابق روز
up-to-date تصحیح شده
up to date تصحیح شده
up to date حاوی اخرین اطلاعات
up to date امروزی تازه مطابق روز
up to date تجدید نظر کردن
up-to-date تازه
up-to-date بهنگام
up-to-date جدید
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
date موعد
date تاریخ
date سنه
date مدت معین کردن
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date زمان
date نخل تاریخ
date درخت خرما
date خرما
out of date از مد افتاده
out of date منسوخه
out of date قدیمی
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
out of date منقضی شده
out of date از تاریخ گذشته
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
no date بی تاریخ
date فرمان DATE
date قرار دادن داده در یک متن
date تاریخ روز و ماه و سال
date قدیمی
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
julain date تاریخ ژولین
julain date تقویم ژولین
backdating date پیش تاریخ
expiry date تاریخ انقضاء
expiration date تاریخ انقضا
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
due date موعدمقرر
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
effective date تاریخ اجرا
expiry date سررسید
from the date on wards از این تاریخ به بعد
date labour کار روز مزد
date labourer معادل daysman
date of acquisition تاریخ خریداری
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
date of maturity تاریخ سررسید
date of maturity موعد
date of maturity تاریخ انقضاء
date of maturity موعد پرداخت
date of payment موعد پرداخت
date of shipment تاریخ حمل
date palm درخت خرما
date plum خرماندو
date of issuance تاریخ صدور
date in issuing تاریخ صدور
due date تاریخ تادیه
due date سررسید
closing date تاریخ انقضاء
closing date اخرین روز اخرین فرصت
due date تاریخ سررسید
due date موعد مقرر
due date سر رسید
completion date تاریخ تکمیل
date labourer کارگر روزمزد
completion date تاریخ انجام کار
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
critical date مدت زمان بحرانی
current date تاریخ جاری
delivery date تاریخ تحویل
letter of even date نامه همین تاریخ
date of birth تاریخ تولد
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
post date تاریخ اینده گذاشتن
schedule date موعد طبق برنامه
post date پیش تاریخ کردن
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
date [appointment] تاریخ
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
system date تاریخ سیستم
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
sell-by date فروشبراساستاریخمصرف
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
date of birth تاریختولد
date stamp مهرتاریخ
date tree درخت خرما
date [appointment] وعده ملاقات
date [appointment] قرار ملاقات
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
acceptance date تاریخ قبولی
termination date تاریخ پایان
maturity date تاریخ سررسید
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
maturity date موعد
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
date-stone [سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
date time group گروه ساعت و زمان
date time group گروه تاریخ و زمان
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
to date a letter forward کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
international date line خط موافقتنامه بین المللی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
in sight نزدیک
he was well out of sight ازنظردورشده بود
he was well out of sight بکلی
in sight دیده شدنی
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
near sight نزدیک بینی
to in sight into something چشم خرد در چیزی باز کردن
take a sight altitude the take, shoot : syn
take a sight ارتفاع گرفتن
sight seeing تماشا
sight seeing دیدار منافر جالب
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
out of sight ناپیدا
out of sight غایب از نظر
on sight برویت
on sight دیداری
on sight در میدان دیددوربین
on sight در معرض دید
to in sight into something بصیرت داشتن
sight دیداری
sight دید زدن نشان کردن
sight دیدن
sight دید
at first sight در نظر اول
at first sight بیک نگاه
sight دیدگاه هدف
sight قدرت دید
sight جنبه چشم
sight قیافه
sight جلوه
sight رویت کردن
sight الت نشانه روی
at sight بمحض رویت
sight نشان کردن
sight بازرسی کردن رویت کردن
sight رویت
sight شباک
sight رویتی
sight الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sight زاویه یاب توپ
sight وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight دوربین نشانه روی
sight منظره دستگاه سایت
sight دوربین دیدن
sight میدان دید
sight رصد کردن ستارگان
at sight بی مطالعه قبلی
second sight دور بینی
second sight بینایی
second sight بصیرت
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
by sight از نگاه
second sight روشن بینی
second sight نهان بینی بسختی راه رفتن
sight نظر منظره
at sight به رویت
sight باصره
at sight دیداری
sight تماشا
sight بینایی
sight بینش
by sight بدیدن
sight distance مسافت دید
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
sight vocabulary واژگان دیداری
sight scale مقیاس نشانه روی
sight defilade روپوش مگسک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com