Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
Other Matches
fillet weld
جوش نواری
fillet weld
جوش گوشه
concave fillet weld
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
convex fillet weld
جوش نواری برجسته
edge weld
جوش لبهای
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
fillet
پر کننده
fillet
مغزی
fillet
پشتبند
fillet
سربند
fillet
نوار
fillet
پشت مازو
fillet
اهن تنکه یاتسمه اهن
fillet
گچ بری باریک ساختن
fillet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
fillet
پشت مازوبریدن
fillet
پشت بند
fillet
ماهیچه
fillet
پیشانی بند گیس بند
fillet
قیطان
fillet like architrave
گچ بری سرستون مغزی گون
angle-fillet
[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
arris fillet joint
اتصال فرنگی
weld
متصل کردن جوش دادن جوش
weld
جوشکاری کردن
weld
بهم پیوستن
weld
جوش
weld
جوش دادن پیوستن
filler weld
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
cluster weld
جوش خوشهای
camber weld
جوش محدب
calk weld
درز جوش
filler weld
جوش نواری
flash weld
جوش شعلهای
flat weld
جوش مسطح
forge weld
جوش دادن شعلهای
filled weld
جوش نواری
corner weld
جوشکاری گوشه
seam weld
جوش درز
butt weld
جوش لب به لب
pressure weld
جوش دادن فشاری
spot weld
نقطه جوش دادن
reinforcement of weld
تقویت جوش
weld bead
مهره جوش
strength weld
جوشکاری مقاومتی
root of the weld
ریشه جوش
scarf weld
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
to butt weld
از سرجوش دادن
spot weld
خال جوش
tack weld
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
spot weld
اتصال نقطه جوش
stitch weld
جوش بخیهای
projection weld
جوش نقطه سیاه
projection weld
جوش خال سیاه
joint weld
جوشکاری اتصالی
lap weld
جوش رویهم
miter weld
جوشکاری فارسی
point of weld
نقطه جوش
tack weld
نقطه جوش
weld decay
پوسیدگی جوش
weld bead
تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
plug weld
جوش مسدود
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
butt seam weld
جوشکاری درزی
double u butt weld
جوش لب به لب یو دوبل
butt seam weld
جوشکاری شکافی
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
single j butt weld
جوش لب به لب "جی "
single bevel but weld
جوش لب به لب "وی " ساده
double bevel butt weld
جوشکاری لب به لب
inner edge
لبهداخلی
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
to take the edge off
کم زور کردن
to take the edge off
سست کردن
edge
لبه دار کردن
have an edge on
<idiom>
سود بردن
on the edge of
درشرف
on edge
بی صبر
on edge
مشتاق
edge
: کنار
edge
برندگی
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
اریب وار پیش رفتن
edge
کم کم پیش رفتن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
نبش
edge
کناره تیزی
edge
لبه
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
به کار می رود
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
دوره
edge
کناره
edge
یال لبه
edge
تیزی
straight edge
شمشه
straight edge
کشو
straight edge
قد
straight edge
لبه مستقیم
straight edge
خط کش
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
موقعیت بحرانی
razor edge
محل افتراق
razor edge
تیز
razor edge
دم
reference edge
لبه مرجع
knife edge
لبه تیز هرچیزی
razor edge
لبه تیز
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
knife edge
لبه تیغ
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
knife edge
لبه چاقو
knife edge
تیغه در
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
knife edge
لبه کارد
edge-moulding
گچ بری لبه
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-shaft
میله ستون لبه
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
upper edge
لبهفوقانی
tail edge
نوکلبه
knife-edge
لبه تیغ
knife-edge
لبه چاقو
tool edge
پخ
top edge
لبه فوقانی
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
لبه فرار
knife-edge
تیغه در
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
fore edge
لبهجلوییکتاب
edge stone
سنگ نبشی
knife-edge
لبه کارد
mantle edge
لبهپوسته
notched edge
لبهدندانه
outer edge
لبهبیرونی
hob edge
قابگاز
edge mill
اسیاب غلطکی
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
edge perforated
لب سوراخ
edge perforated
با سوراخهای لبهای
edge pressure
فشار لبه
edge raise
بلندی لبه ورق
edge rope
طناب کناری
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening
دقیق کردن لبه
bend on edge
خم کردن لبه ها
edge stone
سنگ نبش
edge stress
تنش تیغه
edge tool
الت برنده
edge triggered
با رها شدگی لبهای
beaded edge
لبه برگردانده شده
edge notched
با بریدگی لبهای
edge notched
لب بریده
edge fillter
صافی چاکدار
built up edge
لبه مخصوص نصب
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
deckle edge
لبه صاف کاغذ
bleeding edge
حاشیه نقشه
double the edge
لب گردانیدن
betwixt edge
یخ اریب
edge beam
تیر کناری
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge coated
با روکش لبهای
edge connector
رابط لبه
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
betwixt edge
اریب کردن
edge welding
جوشکاری دورهای
edge zone
اطراف لبه
leading edge
لبه راهنما
leading edge
لبه حمله
leading edge
لبه مقدم
cutting edge
تیغه قطع سازی
cutting edge
تیغه
cutting edge
لبه برش
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
gilt edge
لب طلایی
gilt edge
ممتاز
gilt edge
مقدم درجه اول
guide edge
لبه راهنما
doubled edge
لب گردان
cutting edge
تیغه برش زنی
edge zone
ناحیه لبه
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge
لبه نازک
band edge
لبه نوار
aligning edge
لبه هم تراز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com