English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (7 milliseconds)
English Persian
edge sharpening دقیق کردن لبه
Other Matches
sharpening نوک تیزکردن
sharpening تیز کردن
sharpening تیز شدن
sharpening تقلب کردن
sharpening تند کردن
sharpening steel فولادتیز
inner edge لبهداخلی
edge تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge به کار می رود
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge تیزی
edge دوره
edge کناره
edge فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
on edge مشتاق
on edge بی صبر
on the edge of درشرف
have an edge on <idiom> سود بردن
to take the edge off کم زور کردن
to take the edge off سست کردن
edge طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge یال لبه
edge لبه
edge : کنار
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
edge لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
take the edge off <idiom> رنجاندن
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge نبش
edge کناره تیزی
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge اریب وار پیش رفتن
edge کم کم پیش رفتن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge برندگی
edge لبه دار کردن
razor edge لبه تیز
razor edge دم
razor edge تیز
razor edge پشته کوه که تیز باشد
edge zone ناحیه لبه
edge zone اطراف لبه
razor edge موقعیت بحرانی
razor edge محل افتراق
reference edge لبه مرجع
straight edge خط کش
false edge قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge لبه نازک
gilt edge لب طلایی
gilt edge بهترین
gripper edge کاغذ گیر ماشین چاپ
leading edge لبه مقدم
leading edge لبه حمله
leading edge اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge لبه راهنما
gilt edge ممتاز
gilt edge مقدم درجه اول
straight edge لبه مستقیم
straight edge قد
tail edge نوکلبه
upper edge لبهفوقانی
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive. دلم شور می زند
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug لبه و حاشیه فرش
edge-moulding گچ بری لبه
edge-roll ابزار سه ربع گرد
edge-shaft میله ستون لبه
edge length درازای لبه [ریاضی]
outer edge لبهبیرونی
notched edge لبهدندانه
mantle edge لبهپوسته
straight edge کشو
straight edge شمشه
tool edge پخ
top edge لبه فوقانی
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge لبه پشتی
trailing edge لبه فرار
fore edge لبهجلوییکتاب
hob edge قابگاز
edge welding جوشکاری دورهای
knife edge لبه تیز هرچیزی
absorption edge لبه جذب
abutting edge لبه ضربه گیر
aligning edge لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
band edge لبه نوار
beaded edge لبه برگردانده شده
bend on edge خم کردن لبه ها
betwixt edge اریب کردن
betwixt edge یخ اریب
aligning edge لبه هم تراز
bleeding edge حاشیه نقشه
bleeding edge حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge لبه مخصوص نصب
change of edge تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
cutting edge تیغه برش زنی
cutting edge تیغه قطع سازی
knife edge تیغه در
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه تیغ
knife edge لبه کارد
cutting edge لبه برش
cutting edge تیغه
guide edge لبه راهنما
deckle edge لبه صاف کاغذ
edge weld جوش لبهای
edge mill اسیاب غلطکی
edge notched لب بریده
edge stone سنگ نبش
edge perforated لب سوراخ
edge perforated با سوراخهای لبهای
edge pressure فشار لبه
edge raise بلندی لبه ورق
knife-edge لبه چاقو
edge rope طناب کناری
edge set فشار برروی لبههای اسکی
edge stone سنگ نبشی
edge stress تنش تیغه
edge tool الت برنده
edge triggered با رها شدگی لبهای
edge notched با بریدگی لبهای
double the edge لب گردانیدن
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge connector رابط لبه
edge coated با روکش لبهای
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge beam تیر کناری
doubled edge لب گردان
edge fillter صافی چاکدار
leading edge tube لاستیکلبهپیشتاز
bevelled edge weld جوش درز پیشانی
leading edge model IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
edge cutter/trimmer لبه بر
conduction band edge لبه نوار رسانش
edge punched card کارت لب منگنه شده
leading edge flap لبهبرجستهباله
bevelled edge square زاویه حاده
edge fillet weld جوش نواری دورهای
valence band edge لبه نوار والانس
trailing edge flap لبهبرجستهپشتیباله
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
plate edge planer دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
She is worried stiff . She is on edge . دلش شور می زند ( نگرانی )
edge cross lap joint اتصال نیم نیم
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
graduated steel straight edge شینه سنجش
bevelled steel straight edge فولاد کج بر
She drove me round the edge of water . جانم را به لب آورد
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com