Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
edge zone
اطراف لبه
edge zone
ناحیه لبه
Other Matches
have an edge on
<idiom>
سود بردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
کم کم پیش رفتن
edge
اریب وار پیش رفتن
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
لبه دار کردن
edge
یال لبه
edge
برندگی
edge
کناره تیزی
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
edge
: کنار
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge
لبه
edge
نبش
edge
کناره
edge
دوره
on edge
بی صبر
on the edge of
درشرف
to take the edge off
سست کردن
to take the edge off
کم زور کردن
inner edge
لبهداخلی
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
تیزی
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
به کار می رود
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
on edge
مشتاق
inner zone
منطقه داخلی
inner zone
منطقه اتش داخلی
zone
ناحیهای شدن
zone
منطقه دفاعی
zone
دفاع منطقهای
zone
کمربند حبه باروت
zone
محوطه
zone
منطقه عمل
zone
منطقه
zone
محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
zone
ناحیه
zone
کمربند
zone
منطقه ناحیه
zone
حوزه
zone
منطقه Prohibited-Neutral-Occupation
zone
بخش
zone
مدار
zone
مدارات
zone
ناحیه دسته بندی
zone
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone
حیطه محدوده
zone
نوار
zone
قلمرو
zone
زون
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
leading edge
لبه حمله
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge
لبه نازک
gilt edge
ممتاز
gilt edge
بهترین
gripper edge
کاغذ گیر ماشین چاپ
guide edge
لبه راهنما
leading edge
لبه مقدم
gilt edge
لب طلایی
gilt edge
مقدم درجه اول
edge welding
جوشکاری دورهای
edge pressure
فشار لبه
edge perforated
با سوراخهای لبهای
edge connector
رابط لبه
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge fillter
صافی چاکدار
edge mill
اسیاب غلطکی
edge notched
لب بریده
edge notched
با بریدگی لبهای
edge raise
بلندی لبه ورق
edge rope
طناب کناری
edge weld
جوش لبهای
edge triggered
با رها شدگی لبهای
edge tool
الت برنده
edge stress
تنش تیغه
edge stone
سنگ نبش
edge stone
سنگ نبشی
edge sharpening
دقیق کردن لبه
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
edge perforated
لب سوراخ
leading edge
لبه راهنما
fore edge
لبهجلوییکتاب
hob edge
قابگاز
mantle edge
لبهپوسته
notched edge
لبهدندانه
outer edge
لبهبیرونی
tail edge
نوکلبه
upper edge
لبهفوقانی
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
edge-moulding
گچ بری لبه
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-shaft
میله ستون لبه
trailing edge
لبه فرار
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
razor edge
لبه تیز
razor edge
دم
razor edge
تیز
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
موقعیت بحرانی
razor edge
محل افتراق
reference edge
لبه مرجع
straight edge
خط کش
straight edge
لبه مستقیم
straight edge
قد
straight edge
کشو
straight edge
شمشه
tool edge
پخ
top edge
لبه فوقانی
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
edge coated
با روکش لبهای
beaded edge
لبه برگردانده شده
cutting edge
تیغه برش زنی
built up edge
لبه مخصوص نصب
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
cutting edge
تیغه قطع سازی
cutting edge
تیغه
cutting edge
لبه برش
band edge
لبه نوار
absorption edge
لبه جذب
aligning edge
لبه هم تراز
bend on edge
خم کردن لبه ها
betwixt edge
اریب کردن
betwixt edge
یخ اریب
aligning edge
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
bleeding edge
حاشیه نقشه
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
abutting edge
لبه ضربه گیر
knife-edge
لبه تیغ
deckle edge
لبه صاف کاغذ
double the edge
لب گردانیدن
knife-edge
لبه کارد
knife edge
لبه تیغ
edge beam
تیر کناری
knife edge
لبه کارد
knife edge
لبه تیز هرچیزی
knife edge
تیغه در
knife edge
لبه چاقو
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
doubled edge
لب گردان
knife-edge
لبه چاقو
knife-edge
تیغه در
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
trailing edge flap
لبهبرجستهپشتیباله
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
edge punched card
کارت لب منگنه شده
valence band edge
لبه نوار والانس
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
She is worried stiff . She is on edge .
دلش شور می زند ( نگرانی )
edge cutter/trimmer
لبه بر
conduction band edge
لبه نوار رسانش
bevelled edge square
زاویه حاده
leading edge flap
لبهبرجستهباله
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
leading edge tube
لاستیکلبهپیشتاز
somatosensory zone
منطقه حسهای تنی
shadow zone
منطقه کور عمق اب
skip zone
منطقه کور رادیویی
active zone of well
حوزه فعال چاه
active zone of well
حوزهای که چاه را تغذیه میکند
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
safety zone
بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
sensitive zone
منطقه حساس
saturated zone
منطقه اشباع
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
strike zone
منطقه خط سیر
aeration zone
منطقه هواگیر
strike zone
سیرمجاز گوی چوگان زن
sublittoral zone
نوار زیر کرانهای
zone refining
پالایش منطقهای
separation zone
منطقه حد
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
tensile zone
منطقه کششی
the frigid zone
منطقه افسرده
the frigid zone
منطقه منجمده
sublittoral zone
زون زیرکرانهای
torrid zone
منطقه حاره
weight zone
مربع وزن گلوله
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
attacking zone
منطقهحمله
defending zone
نقطهدفاعی
buffer zone
منطقه تامین
time zone
منطقه ساعتی جهانی
time zone
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
buffer zone
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com