Dictiornary-Farsi | electron transfer mechanism | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون


Other Matches

mechanism	طرزکار
mechanism	طرز کار
mechanism	ساز و کار مکانیزم
mechanism	ساز و کار
mechanism	قطعه ماشینی
mechanism	ساز و کار سازواره
mechanism	ساختمان
mechanism	اجزاء متشکله چیزی
mechanism	اجزاء مکانیکی
mechanism	عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism	ماشین
mechanism	دستگاه
mechanism	مکانیسم
mechanism	طرز عمل
market mechanism	مکانیسم بازار
driving mechanism	مکانیزم رانش
drive mechanism	مکانیزم رانش
drive mechanism	جعبه دنده
dissociative mechanism	مکانیسم تفکیکی
defense mechanism	مکانیسم دفاعی
synchronizing mechanism	ساز وکار همزمانی
synchronizing mechanism	ساز و کار هماهنگ
stop mechanism	مکانیزم توقف
steering mechanism	مکانیزم فرمان
soil mechanism	مکانیک خاک
shut off mechanism	وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
servo mechanism	سروو- مکانیزم
releasing mechanism	مکانیسم راه اندازی
counter mechanism	طرزکارشمارشگر
counter mechanism	مکانیسم شمارشگر
cintrol mechanism	مکانیسم کنترل
cam mechanism	مکانیزم بادامک
breech mechanism	مکانیسم کولاس
breech mechanism	دستگاه کولاس
collapse mechanism	فروریختگی
automatic mechanism	مکانیزم خودکار
associative mechanism	مکانیسم تجمعی
escapement mechanism	مکانیزم چاپکاغذ
adjustment mechanism	مکانیسم سازگاری
access mechanism	دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
defence mechanism	ساز و کاردفاعی
defence mechanism	مکانیزم دفاعی
traversing mechanism	دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
collapse mechanism	مکانیزم خرابی
recoil mechanism	مکانیسم عقب نشینی
firing mechanism	مکانیسم اتش
feedback mechanism	مکانیسم بازخوری
feed mechanism	مکانیزم تغذیه
escape mechanism	وسیله فرار
escape mechanism	طفره وتعلل
escape mechanism	تجاهل
elevating mechanism	دستگاه حرکت در ارتفاع
mechanism of the organ	نظام تشکیلات
mechanism of the organ	مکانیزم ارگان
octave mechanism	ساختماناکتاو
elevating mechanism	دستگاه حرکت ارتفاع
winding mechanism	مکانیسمسیمپیچ
safety mechanism	ساز و کار ایمنی
firing mechanism	قفل اتش
locking mechanism	مسدودکنندگی
recoil mechanism	دستگاه عقب نشینی
prediction mechanism	دستگاه محاسب تیر
prediction mechanism	دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
firing mechanism	چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
market mechanism	طرز کار بازار
tractor feed mechanism	مکانیسم تغذیه تراکتوری
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
blade rotation mechanism	چرخشدورانیتیغه
blade lifting mechanism	بلندکنندهتیغه
change gear mechanism	مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
worm gear mechanism	مکانیزم چرخ دنده حلزونی
ratchet and pawl mechanism	مکانیزم چرخ ضامن دار و گیر
blade tilting mechanism	عملکردتیغهواژگون
bolt assist mechanism	محلالصاقگلوله
crossing barrier mechanism	قالبفلزی
depth-adjustment mechanism	طرز کار تنظیم عمیق
sour grapes mechanism	مکانیسم ناچیز انگاری
firing stop mechanism	مکانیسم ضامن اتش
firing stop mechanism	وسیله منع اتش ضامن خودکار
innate releasing mechanism	مکانیسم راه اندازی فطری
moving coil measuring mechanism	مکانیزم سنجش قاب گردان
weight-driven clock mechanism	مکانیزم ساعتپانولدار
bail arm opening mechanism	ماشینبازکنندهبازویمتحرک
k , transfer	ضریب کای برد
k , transfer	ضریب تصحیح برد توپ
transfer of cause	احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer	دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer	حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer	تغییر سمت دادن لوله
transfer	زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer	ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer	بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer	دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer	سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer	زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer	احاله
transfer	حواله
transfer	سند انتقال یا واگذاری
transfer	واگذاری نقل
transfer	واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer	واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer	انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer	تغییر دستور یا کنترل
transfer	کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer	واگذار کردن
transfer	انتقال دادن
transfer	ورابردن
transfer	تغییر دستورات یا کنترل
transfer	واگذاری
transfer	ورابری
transfer	منتقل کردن
transfer	نقل
transfer	سند انتقال انتقالی
transfer	واگذاری تحویل
transfer	انتقال
transfer	پهلو- رفت
transfer port	دریچهانتقال
heat transfer	انتقال گرما
transfer scale	پایهانتقال
energy transfer	انتقال انرژی
transfer ladle	کفچه انتقال چمچمه انتقال
heat transfer	انتقال حرارت
transfer station	محل اعزام افراد
transfer canal	کانالانتقال
transfer characteristic	مشخصه متقابل
negative transfer	انتقال منفی
transfer order	دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
positive transfer	انتقال مثبت
file transfer	انتقال فایل
radial transfer	انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfer rate	نرخ انتقال
power transfer	انتقال انرژی
technology transfer	انتقال تکنولوژی
unconditional transfer	انتقال غیر شرطی
transfer operation	عمل انتقال
transfer of training	انتقال اموزش
transfer of technology	انتقال تکنولوژی
transfer of portfolio	انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of obligation	حواله مدنی
transfer of learning	انتقال یادگیری
transfer of capital	انتقال سرمایه
transfer molding	ریخته گری انتقالی
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
transfer orbit	مدار انتقال
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer payments	پرداختهای انتقالی
transfer time	مدت انتقال
transfer time	زمان انتقال
transfer table	میز انتقال
transfer switch	کلید انتقال
transfer station	محل انتقال افراد
transfer resistor	ترانزیستور
transfer reaction	واکنش انتقالی
transfer rate	نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer processing	امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer mold	قالب گیری انتقالی
transfer medium	رسانه انتقال
transfer machine	دستگاه انتقال
transfer check	انتقال
transfer check	مقابله
transfer case	دیفرانسیل
transfer case	جعبه انتقال نیرو
transfer berth	دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area	در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer address	ادرس انتقال
third person of a transfer	محال علیه
thermal transfer	روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
transfer earnings	درامدهای انتقالی
transfer equipment	تجهیزات
transfer function	تابع انتقال
transfer loader	دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer line	خط انتقال
transfer limit	حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer limit	حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer ladle	پاتیل انتقال
transfer interpreter	مفسر انتقال
transfer instruction	دستور العمل انتقال
transfer income	درامد انتقالی
transfer functions	توابع انتقالی
telegraphic transfer	انتقال تلگرافی
credit transfer	انتقال اعتبار
deed of transfer	سند انتقال
deed of transfer	انتقال نامه
credit transfer	پرداخت ازطریق انتقال
collect transfer	بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
data transfer	انتقال داده ها
block transfer	انتقال کندهای
block transfer	انتقال بلوک
conditional transfer	انتقال شرطی
government transfer payments	پرداختهای انتقالی دولت
electronic transfer of data	انتقال الکترونیکی اطلاعات
passenger transfer vehicle	وسلهجابجاییمسافرین
fuel transfer pipe	لولهانتقالسوخت
file transfer protocol	پروتکل انتقال فایل
image transfer constant	ثابت انتقال تصویر
charge transfer compounds	ترکیبات انتقال بار
electronic fund transfer	ارسال الکترونیکی دارائی
bit transfer rate	نرخ ارسال بیت
heat transfer coefficient	ضریب انتقال گرما
file transfer utility	برنامه کمکی انتقال فایل