English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
electronic counter measure جنگهای الکترونیکی
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
counter-measure اقدام متقابل
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure پادکار
counter-measure پیشگیری
counter-measure چارهجویی
short measure full measure پیمانه کم
short measure full measure پیمانه تمام
measure مقایسه کردن سنجش
measure پیمودن
measure اندازه گیری
measure میزان کردن طی کردن
measure پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
measure بخش یاب اندازه گرفتن
measure درجه مقیاس
measure مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
measure توقف رخ دادن چیزی
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
measure بحر اندازه گرفتن
measure up مناسب وبرابر بودن
measure up <idiom> مساوی بودن
beyond measure بی نهایت
beyond measure بی اندازه
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
measure نوع عمل
measure کل پهنای خط چاپ شده یک متن
measure قدر حد
measure میزان
measure واحد
measure اندازه داشتن
measure اندازه نشان دادن
measure درامدن
measure پیمانه کردن سنجیدن
measure وزن شعر
measure درجه اقدام
measure پایه
measure حد
measure واحد میزان
measure مقیاس
measure پیمانه
measure اندازه
measure اندازه گیری کردن
measure اندازه اقدام پیشگیری
measure سنجیدن
measure اندازه گرفتن
measure راه حلها
measure تدبیر
measure تعدیل کردن
measure سنجش
measure مقررات
measure روش
measure عمل کردن
measure عمل
electronic باس ولتاژ کم
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic مشابه 3510
electronic الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic الکترونیکی
electronic الکترونیک
made-to-measure لباسدوختنی
measure of one's force میزان نیروی شخص
cubic measure مقیاس مکعب
long measure اندازه درازا
long measure مقیاس طول
measure of capacity پیمانه فرفیت
To measure swords with someone. با کسی زور آزمائی ( زور ورزی ) کردن
cubic measure اندازه فضایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
band measure کوباژ درجا
volumetric measure اندازه حجمی
chordal measure اندازه وتر
liquid measure مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
circular measure اندازه کمان
circular measure اندازه قوس
dry measure پیمانه خشکبار
dry measure مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
to measure one'd length دمر خوابیدن
measure of prevention احتیاط کاری
knitting measure اندازهگیربافتنی
measure of prevention اقدام احتیاطی
to measure swords با کسی زورازمایی کردن
tape measure متر نواری
tape measure نوارمتر
tape measure مترمخصوص اندازه گیری
to take a person's measure اندازه کسیرا گرفتن
to take a person's measure با اخلاق کسیرا ازمودن
to vote against a measure برعلیه اقدامی رای دادن
emergency measure سنجش اضطراری
linear measure مقیاس طولی
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
to measure swords شمشیرهای خود را با یکدیگراندازه گرفتن
to measure one'd length رو بزمین خوابیدن
preventive measure اندازه حفافتی
protective measure اندازه حفافتی
protective measure اقدام حمایتی
remedial measure اندازه کمکی
stand measure اندازه مقر ر
stand measure اندازه قانونی
standard measure اندازه استاندارد
they both measure equally هر دو
they both measure equally یک اندازه اند
electronic concentration غلظت الکترون
electronic calculator حسابگر الکترونیکی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
electronic tag مانیتور مچ پا
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
electronic brain مغز الکترونیکی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
electronic publishing انتشارات الکترونیکی
electronic printer چاپگر الکترونیکی
electronic pen قلم الکترونیکی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
electronic music موسیقی الکترونیکی
electronic modulation مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic mail پست الکترونیکی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electronic warfare میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare جنگ الکترونیک
electronic voltmeter ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic spreadsheet صفحه گسترده الکترونیکی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security تامین الکترونیکی
electronic magazine مجله الکترونیکی
electronic locator فلزیاب رادیویی
electronic density چگالی الکترونی
electronic deception فریب الکترونیکی
electronic current جریان الکترونها
electronic current جریان الکترونی
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control فرمان الکترونیکی
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic components اجزاء الکترونیکی
electronic charge بار بنیادین
electronic element عنصر الکترونیکی
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission انتشار الکترونها
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
electronic jamming تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic jamming پخش پارازیت
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
electronic formula فرمول الکترونی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic filling پر کردن الکترونیکی
electronic excitation تحریک الکترونی
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electronic engineer مهندس الکترونیک
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic ballast بالنالکتریکی
electronic tagging لباسردیاب
electronic tag لباس ردیاب
electronic scales ترازویالکتریکی
electronic viewfinder پایندهتصویرالکتریکی
electronic piano پیانوالکتریکی
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
greatest common measure بزرگترین بخش یاب مشترک
linear or long measure اندازه یا مقیاس در درازا
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic countermea sures پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic countermea sures اقدامات ضد الکترونیکی
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
I measure 30 inches round the waist . اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com