English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (13 milliseconds)
English Persian
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
Other Matches
lens ذره بین
lens عدسی
lens بشکل عدسی در اوردن
lens عدسی دوربین
lens لنز
magnifying lens ذره بین
crystalline lens جلیدیه
convex lens عدسی محدب
convergent lens عدسی متقارب
concave lens عدسی مقعر
concave lens عدسی کاو
biconvex lens عدسی دوکوژ
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
compound lens عدسی مرکب
crystalline lens زجاجیه
cylindrical lens عدسی استوانهای
divergent lens عدسی واگرا
lens coating روکش عدسی
lens coating پوشش روی عدسی
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
magnifying lens لنز بزرگنمایی
meniscus lens عدسی هلالی
objective lens عدسی شیئی
ocular lens عدسی چشمی
optical lens عدسی نوری
optical lens عدسی اپتیکی
parabolic lens عدسی سهمی وار
periscopic lens شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
electron lens لنز الکترونی
electron lens عدسی الکترونی
electromagnetic lens عدسی الکترومغناطیسی
divergent lens عدسی متباعد
electrostatic lens عدسی الکتروستاتیکی
convex lens عدسی کوژ
fisheye lens لنزبرجسته
contact lens لنز چشم
contact lens عدسی مماس
lens mount دهانهلنز
lens hood روپوشلنزها
contact lens عدسی بساو
lens cap کلاهکلنز
bifocal lens عدسی
bifocal lens دوکانونی
close-up lens لنزکلوزآپ
enlarging lens لنزبزرگکننده
spherical lens عدسی کروی
reflector lens ایینه پیچ نما
reflector lens ایینه کوژ
biconcave lens عدسی مقعرالطرفین
biconcave lens عدسی دوکاو
achromatic lens عدسی بی رنگ
zoom lens عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
convergent lens عدسی همگرا
standard lens نفراستاندارد
lens system سیستملنز
lens accessories اجزاءلنز
wide-angle lens لنززاویهعریض
semi-fisheye lens لنزنیمهبرآمده
lens release button دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
lens aperture scale درجهیدهانهلنز
double concave lens عدسی مقعرالطرفین
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
plano convex lens عدسی تخت کوژ
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
convergent meniscus lens عدسی هلالی همگرا
double concave lens عدسی دوکاو
diverging meniscus lens عدسی هلالی واگرا
double convex lens عدسی دو کوژ
double convex lens عدسی محدب الطرفین
plano concave lens عدسی تخت کاو
single-lens reflex camera دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera لنزدوتاییانعکاسدوربین
electronic سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic باس ولتاژ کم
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic الکترونیکی
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic مشابه 3510
electronic الکترونیک
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
single-lens reflex (SLR) camera دوربینتکلنزی
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic brain مغز الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic components اجزاء الکترونیکی
electronic calculator حسابگر الکترونیکی
electronic charge بار بنیادین
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
electronic concentration غلظت الکترون
electronic tag لباس ردیاب
electronic tagging لباسردیاب
electronic tag مانیتور مچ پا
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic scales ترازویالکتریکی
electronic piano پیانوالکتریکی
electronic ballast بالنالکتریکی
electronic viewfinder پایندهتصویرالکتریکی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic current جریان الکترونها
electronic jamming تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic locator فلزیاب رادیویی
electronic current جریان الکترونی
electronic mail پست الکترونیکی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music موسیقی الکترونیکی
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic jamming پخش پارازیت
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
electronic formula فرمول الکترونی
electronic deception فریب الکترونیکی
electronic density چگالی الکترونی
electronic element عنصر الکترونیکی
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission انتشار الکترونها
electronic engineer مهندس الکترونیک
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electronic excitation تحریک الکترونی
electronic filling پر کردن الکترونیکی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic magazine مجله الکترونیکی
electronic spreadsheet صفحه گسترده الکترونیکی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic voltmeter ولت سنج الکترونیکی
electronic warfare جنگ الکترونیک
electronic warfare میدان جنگ الکترونیکی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electronic security تامین الکترونیکی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic printer چاپگر الکترونیکی
electronic publishing انتشارات الکترونیکی
electronic pen قلم الکترونیکی
electronic radiation تشعشع الکترونی
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic countermea sures اقدامات ضد الکترونیکی
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
electronic counter measure جنگهای الکترونیکی
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
electronic countermea sures پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] ایمیل
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
email [short for electronic mail] رایانامه
e-mail [short for electronic mail] رایانامه
e-mail [short for electronic mail] پست الکترونیکی
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] ایمیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com