English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
English Persian
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
Other Matches
navigation دگمه ها و واسط کاربر
navigation کشتیرانی
navigation ملاحی
navigation دریانوردی
navigation هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
navigation ناوبری
navigation چند رسانهای با کلمات کلیدی
coastal navigation coasting
aerial navigation ناوبری هوایی
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
aids to navigation کمکهای ناوبری
bathymetric navigation ناوبری ژرفایافتی
celestial navigation ناوبری نجومی
celestial navigation ناوبری بااستفاده از صور فلکی
pursuit navigation ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
aerial navigation هوا نوردی
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
hyperbolic navigation ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
inertial navigation سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
inertial navigation ناوبری لختی
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
satellite navigation ناوبری ماهوارهای
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
navigation light چراغهای ناوبری
navigation mode روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio navigation ناوبری رادیویی
pseudopursuit navigation ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
tactical air navigation رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
water supply to navigation تامین اب کانال کشتیرانی
air navigation device دستگاههدایتهوایی
hyperbolic navigation system روش ناوبری هذلولی
tactical air navigation سیستم تاکان
coastal navigation, coasting حمل و نقل ساحلی
inertial navigation system سیستم ناوبری ماندی
stellar inertial navigation ناوبری لختی ستارهای
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic الکترونیک
electronic سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic مشابه 3510
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic باس ولتاژ کم
electronic الکترونیکی
electronic 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic structure ساختار الکترونی
electronic spreadsheet صفحه گسترده الکترونیکی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security تامین الکترونیکی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electronic publishing انتشارات الکترونیکی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic tag لباس ردیاب
electronic piano پیانوالکتریکی
electronic tag مانیتور مچ پا
electronic ballast بالنالکتریکی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
electronic scales ترازویالکتریکی
electronic viewfinder پایندهتصویرالکتریکی
electronic tagging لباسردیاب
electronic warfare میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare جنگ الکترونیک
electronic voltmeter ولت سنج الکترونیکی
electronic printer چاپگر الکترونیکی
electronic pen قلم الکترونیکی
electronic locator فلزیاب رادیویی
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electronic engineer مهندس الکترونیک
electronic emission انتشار الکترونها
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic element عنصر الکترونیکی
electronic density چگالی الکترونی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
electronic brain مغز الکترونیکی
electronic deception فریب الکترونیکی
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
electronic current جریان الکترونها
electronic current جریان الکترونی
electronic charge بار بنیادین
electronic components اجزاء الکترونیکی
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
electronic excitation تحریک الکترونی
electronic filling پر کردن الکترونیکی
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
electronic concentration غلظت الکترون
electronic magazine مجله الکترونیکی
electronic mail پست الکترونیکی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music موسیقی الکترونیکی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic jamming تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic calculator حسابگر الکترونیکی
electronic jamming پخش پارازیت
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
electronic formula فرمول الکترونی
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
electronic countermea sures پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic countermea sures اقدامات ضد الکترونیکی
electronic counter measure جنگهای الکترونیکی
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
email [short for electronic mail] رایانامه
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] ایمیل
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
e-mail [short for electronic mail] ایمیل
e-mail [short for electronic mail] پست الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] رایانامه
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com