Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
English
Persian
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
Other Matches
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarkation
سوارکشتی شدن
embarkation area
محوطه بارگیری
embarkation area
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
port of embarkation
بندر عزیمت
first team
تیم اصلی
team
تیم گروهانی
team up
توحید مساعی کردن
team up
تشریک مساعی
team up
هم دست شدن
[در کار]
team
گروهان تقویت شده
team
بصورت دسته یاتیم درامدن
team
دسته درست کردن
team
گروهه
team
تیم
team
یک دستگاه
team
دست جفت
team
دسته
team
گروه
team pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی
prosecution team
تیم دادرسی
team line up
به صف ایستادن تیم
team game
بازی گروهی
team foul
خطای مهم
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
specialty team
تیم ذخیره ها
special team
تیم ذخیره ها
programming team
تیم برنامه نویسی
functional team
تیم اجرایی
crisis team
گروه ضد بحران
team teaching
تدریس گروهی
team bench
نیمکتبازیکنان
team-mates
یار
team-mates
همگروه
team-mate
یار
team-mate
همگروه
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team spirit
روحیهوفاداریمابینیکتیم
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
team roping
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
work team
دسته
work team
گروه کار
team shirt
لباستیم
pararescue team
تیم تجسس و نجات
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
double team
تیم دونفره
company team
تیم مرکب
company team
تیم گروهانی
boat team
تیم قایق اب خاکی
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat team
تیم رزمی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
four man team
تیم چهار نفره
functional team
تیم عمل کننده
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
member of the national team
عضو تیم ملی
combat control team
تیم کنترل رزمی
Both of us will make a good team.
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
chief programmer team
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
mobile training team
تیم اموزشی سیار
light fire team
تیم دو هلی کوپتره
combined arms team
تیم مرکب
light fire team
تیم اتش سبک
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
combined arms team
تیم رستههای مرکب
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
team handball court
زمین بازی هند بال
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
The future of the team is shrouded in uncertainty.
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com