Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
English
Persian
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency burial
دفن درمحل
Other Matches
burial
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial
تدفدین
burial
بخاک سپاری
burial
دفن
burial
تدفین
burial grounds
قبرستان
burial ground
گورستان
burial grounds
گورستان
trench burial
دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
burial service
ایین بخاک سپاری
burial service
مراسم دفن
burial vault
گنبد دفن
burial ground
قبرستان
emergency
غیر منتظره حیاتی
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
حتمی
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergency
اضطرار
emergency
فوریت
emergency
اضطراری
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency
مهم
emergency
اورژانس
emergency
وقت ضیق
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
خیلی خیلی فوری
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
ضروری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency treatment
معالجه اورژانس
emergency station
محل اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency ration
جیره اضطراری
emergency ration
جیره فوق العاده
emergency reaction
واکنش اضطرار
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency valve
شیر اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
in case of emergency
هنگام اضطرار
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit
در خروج اضطراری
emergency services
اورژانس
emergency regulator
تنظیمکنندهفوری
in case of emergency
درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency door
دراضطراری
emergency door
خروجی خطر
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
emergency door
در خطر
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency care
مراقبتهای فوری
emergency brake
ترمز اضطراری
state of emergency
حالت اضطرار
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency operation
کارکرد
emergency priority
تقدم فوری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency support vessel
کشتیپشتیبانیفوری
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
اتاق عمل اورژانس
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com