Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
English
Persian
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
Other Matches
cartridge
کارتریج
cartridge
ایبدن چاپگر در یک کارتریج بسته
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
cartridge
فشنگ
cartridge
گلوله
cartridge
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridge
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge
کارتریجی که حاوی داده ذخیره شده است
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge
که قابل نصب در کامپیوتر است و حاوی داده و برنامههای جانیبی ذخیره شده در قطعه ROM است
cartridge
دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge
فیوز فشنگی
cartridge
بخش متصل
cartridge
قاب نوار
cartridge
پیکاپ گرامافون
cartridge
کاست قابل حمل حاوی دیسک یا نوار یا برنامه یاداده
cartridge case
پوکه
cartridge font
فونت کارتریج
cartridge fuse
فیوز فشنگی
cartridge shell
بدنه پوکه
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
cartridge heater
گرم کن فشنگی
dummy cartridge
فشنگ مشقی
ribbon cartridge
کارتریج نوار
tape cartridge
کارتریج نوار
rom cartridge
ROکارتریج
cartridge (rifle)
گلولهتفنگ
cartridge (shotgun)
گلولهتفنگشکاری
cartridge chamber
گلولهفشنگ
cartridge drive
درایوفشنگی
cartridge film
فیلمفشنگی
cartridge mixer
اجزایشیرآب
cartridge stem
ساقهکارتریج
magnetic cartridge
پیکاپ مغناطیسی
game cartridge
محلورودیبازی
cartridge paper
کاغذ مخصوصنقاشی
fuse cartridge
فشنگ فیوز
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
toner cartridge
کارتریج جوهر
phone cartridge
پیکاپ گرامافون
cartridge case
پوکه فشنگ
cartridge box
جعبه فشنگ
cartridge box
خشاب فشنگ
cartridge belt
نوار فشنگ
cartridge belt
فانوسقه
blank cartridge
فشنگ بی گلوله
cartridge shell
بدنه پوکه فشنگ
magnetic tape cartridge
کارتریج نوار مغناطیسی
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
solid state cartridge
کارتریج حالت جامد
knife-blade cartridge fuse
فیوزفشنگیتیغهدار
emergency
فوریت
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
غیر منتظره حیاتی
emergency
اورژانس
emergency
مهم
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency
ضروری
emergency
اضطراری
emergency
اضطرار
emergency
حتمی
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
خیلی خیلی فوری
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
وقت ضیق
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
in case of emergency
درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble
رهگیری اضطراری
in case of emergency
هنگام اضطرار
emergency station
محل اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency treatment
معالجه اورژانس
emergency valve
شیر اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency regulator
تنظیمکنندهفوری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit
در خروج اضطراری
emergency services
اورژانس
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door
در خطر
emergency door
خروجی خطر
emergency door
دراضطراری
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
state of emergency
حالت اضطرار
emergency air
هوای اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency burial
دفن درمحل
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
emergency care
مراقبتهای فوری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency operation
کارکرد
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency priority
تقدم فوری
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency ration
جیره اضطراری
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency reaction
واکنش اضطرار
emergency ration
جیره فوق العاده
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
اتاق عمل اورژانس
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency support vessel
کشتیپشتیبانیفوری
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com