English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
emergency priority تقدم فوری
emergency priority تقدم اضطراری
Other Matches
priority حق تقدم
priority برتری
priority تقدم
priority دارای ارجحیت ارجحیت پیام
priority سبق تصرف
priority ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priority لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priority شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priority سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priority اهمت وسیله یا تابع نرم افزاری در سیستم کامپیوتری
priority اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
right of priority الویت
priority اولویت
right of priority حق تقدم
time priority تقدم زمانی
priority indicator نماینده اولویت
issue priority ترتیب تقدم توزیع
priority indicator اولویت نما
issue priority تقدم توزیع اماد
urgent priority تقدم فوری
priority intersection تقدم باراهفرعی
priority interrupt وقفه اولویت
priority of check تقدم کیش
to give priority to تقدم دادن به
time priority اولویت زمانی
to give priority to پیشی دادن به مقدم دانستن بر
program priority اولویت برنامه
priority targets هدفهای دارای تقدم
priority processing پردازش اولیه
priority processing اولویت پردازی
priority of fires تقدم اتشها
urgent priority تقدم حیاتی
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
absolute priority اولویت مطلق
low priority work کاری که مهم نباشد
emergency ناگه اینده اورژانس
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency وقت ضیق
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency خیلی خیلی فوری
emergency اضطرار
emergency اورژانس
emergency حتمی
emergency مهم
emergency غیر منتظره حیاتی
emergency فوق العاده اضطراری
emergency ضروری
emergency اضطراری
emergency فوریت
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
in case of emergency هنگام اضطرار
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit در خروج اضطراری
emergency services اورژانس
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
state of emergency حالت اضطرار
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door در خطر
emergency door خروجی خطر
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency cartridge کارتریج اضطراری
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency air هوای اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency burial دفن درمحل
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency care مراقبتهای فوری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency operation کارکرد
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency door دراضطراری
emergency ration جیره فوق العاده
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency loading بارگذاری فوق العاده
emergency ration جیره اضطراری
emergency relief رهایی از بلایا
emergency risk ریسک اضطراری
emergency reaction واکنش اضطرار
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency support vessel کشتیپشتیبانیفوری
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com