Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English
Persian
empty pocket
ادم بی پول یا تهی کیسه
Other Matches
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empty
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
empty
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empty
لیست بدون عضو
empty
بدون چیزی در درون
empty
خالی از سکنه
empty
تهی شدن
empty
تهی
empty
خالی
empty
پوچ
empty
خالی کردن تهی شدن
empty string
رشته خالی
an empty gesture
رفتار
[تعارف]
خشک وخالی
to come away empty-handed
با دست خالی
[معامله ای را]
ترک کردن
empty load
بی بار
empty headed
بی مخ
empty headed
خشک مغز
empty handed
بینوا
empty handed
بدون هدیه دست خالی
empty band
نوار تهی
empty-handed
<adj.>
دست خالی
empty set
مجموعه تهی
empty load
بی باری
empty handed
تهیدست
empty-handed
تهی دست
empty medium
رسانه تهی
stable empty
تعادل بی بار
inequilibrium empty
تعادل بی بار
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
bases empty
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
empty-headed
تهی مغز
empty running
کارکرد بی اثر
empty running
کارکرد خالی
Her words are empty of meaning.
حرفهایش خالی از معنی ومفهوم است
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
Empty this glass of water.
این لیوان آب راخالی کن
Empty headed Blockhead .
کله پوک
To drink on an empty stomach.
روی شکم خالی مشروب خوردن
she had him in her pocket
خوب جلوش را گرفته بود
she had him in her pocket
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
جیب دار درجیب گذاردن
pocket
پولی
pocket
درجیب پنهان کردن
pocket
بجیب زدن
pocket
فرورفتگی
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
pocket
محاصره شدن
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کوچک جیبی
pocket
حباب
pocket
نقدی
pocket
جیب
pocket
کیسه هوایی
pocket
پاکت تشکیل کیسه در بدن
patch pocket
جیبرویسینه
outside ticket pocket
جیبکوچکبیرونی
mock pocket
جیبساختگی
interior pocket
جیبداخلی
fork pocket
محفظهانشعابی
seam pocket
جیبرویدرز
inset pocket
جیبمخفی
hidden pocket
جیبمخفی
exterior pocket
کیفبازشو
foot pocket
قالب پا
door pocket
جیبدر
centre pocket
مرکزی
centre pocket
گودال
bottom pocket
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
batten pocket
بادبان
front pocket
جیبجلو
flap pocket
جیبلبهدار
gusset pocket
جیبپاکتی
stake pocket
جیبتودهای
top pocket
حفرهفوقانی
pocket rule
خط کش تاشو
[ابزار]
air pocket
دست انداز هوایی
pocket rule
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rules
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket rules
خط کش های تاشو
[ابزار]
trouser pocket
جیب شلوار
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
vertical pocket
جیبعمودی
pocket-sized
جیبی
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket.
پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket.
جیبم رازدند
pocket watch
ساعت جیبی
welt pocket
جیبنواری
pocket calculators
حسابگر جیبی
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
lime pocket
پوشش اهک
one pocket billiard
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses
هزینه واقعی
pocket battleship
رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book
کیف بغلی
pocket book
دفتر بغلی
pocket borough
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket computer
کامپیوتر جیبی
i am rials in pocket
سه ریال سود بردم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
pocket handkerchief
دستمال جیبی
pocket handkerchiefs
دستمال جیبی
pocket knife
چاقوی جیبی
pocket knives
چاقوی جیبی
air pocket
منفذ
air pocket
بادگیر
air pocket
چاه هوایی
armature pocket
شیار ارمیچر
pocket money
پول جیب
called pocket
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
chip pocket
شیار دندانههای اره
pocket calculator
حسابگر جیبی
vest pocket
مخصوص
vest pocket
جیب جلیقه
pocket veto
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
vest pocket
جیبی
pocket picking
جیب بری
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol
طپانچه جیبی
pocket pistol
بغلی عرق
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
pocket meter
سنجه جیبی
pocket lamp
چراغ قوه
back pocket
جیبپشتی
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
watch pocket
جیب ساعتی
pocket edition
چاپ جیبی کتاب
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
pocket judgment
سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket lamp
لامپ کوچک
slash pocket
جیب عمودی درجهت درزلباس
poker pocket billiards
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
ast welt pocket
جیبپیشسینهای
front top pocket
جیببالایجلویشلوار
To pick somebodys pocket.
جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket.
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
to pocket a tidy sum
<idiom>
پول خوبی به جیب زدن
hand-warmer pocket
جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket
جیببقل
pants pocket
[American E]
جیب شلوار
trousers pocket
[American E]
جیب شلوار
money burns a hole in his pocket
<idiom>
پول تو دستش بند نمی شود
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
broad welt side pocket
جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Money burnes a hole in his pocket.
پول تو جیب اش بند نمی شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com