English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
enter into a contract عقد بستن
enter into a contract منعقد کردن عقد
Other Matches
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] قرارداد کار بدون مدت
enter وارد یا ثبت کردن
enter داخل شدن
enter درامدن
enter واردشدن توامدن
enter تورفتن
enter اجازه دخول دادن
enter بدست اوردن قدم نهادن در
enter نام نویسی کردن
enter ثبت کردن
enter داخل کردن
enter وارد شدن
enter کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enter داخل عضویت شدن
enter نام نویسی
to enter ضبط کردن تصرف کردن
enter وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
to enter into p with another باکسی شرکت کردن
to enter دردست گرفتن
enter key کلید ورودی
to enter a protest اعتراض کردن
enter/return کلید Return یا Enter
enter to someone's credit به بستانکار حساب کسی گذاشتن
enter the game وارد بازی شدن
To enter the field . وارد معرکه شدن
enter into quarrel with some one با کسی طرف شدن
enter into partnership with someone شرکت کردن شراکت کردن
enter into partnership with someone با کسی شریک شدن
To enter politics . وارد سیاست شدن
to enter an appearance حاضرشدن
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
to enter the military داخل نظام شدن
To enter the arena . وارد میدان کسی شدن
to enter [into a mine] وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to enter into force as from قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
to enter into an enquiry وارد باز جویی شدن
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
to give an enter tainment مهمانی دادن یا کردن
To enter the arena of bloody politics. وارد صحنه سیاست شدن
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
contract کنترات کردن منقبض کردن
contract مقاطعه کاری کردن
contract قرردادبستن
contract دچارشدن
contract with عقد کردن
contract : پیمان بستن
contract کنترات پیمان .
contract همکشیدن
in contract طبق قرارداد
contract منقبض شدن مخفف کردن
contract پیمان
contract قرارداد
contract منقبض شدن
contract قرارداد بستن
contract :قرارداد
to contract something from somebody از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
all in contract قراداد کلی
contract مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract منقبض کردن
according to the contract no. ... طبق قرارداد شماره ...
contract مقاطعه
contract عقد
contract تعهد
by contract بطور مقاطعه
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
privity of a contract مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract رابطه متعاقدین
provisions of a contract شرایط قرار داد
provisions of a contract مواد قرار داد
quasi contract شبه عقد
quasi contract شبه قرارداد
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
prime contract قرارداد اصلی
negotiated contract قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
open contract قرارداد باز
open contract قرارداد غیر معین
operation of contract نفوذ قرارداد
optional contract مجازی
optional contract خیاری
optional contract غیر واجب
parol contract قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
parties to a contract طرفین متعاهدین
parties to a contract طرفین قرارداد
parties to the contract متعاملین
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
parties to the contract متعاقدین
optional contract عقد خیاری
parties to the contract طرفین عقد
performance of a contract اجرای قرارداد
multilateral contract قرارداد چند جانبه
requirements of a contract مقتضای عهد
revocable contract عقد جایز
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract عقد فضولی
unconditional contract عقد منجز
unilateral contract قرارداد یک جانبه
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract قراردادایقاعی
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract عقد صحیح
validity of a contract اعتبار قرارداد
validity of contract صحت قرارداد
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract عقد باطل
we demand p in our contract ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
written contract پیمان نامه
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
to come within the scope of a contract در حیطه یک قرارداد بودن
to put to contract بمناقصه گذاشتن
revocable contract عقد مجاز
reward contract عقد جعاله
sales contract قرارداد فروش
service contract قرارداد خدمت
service contract قرارداد انجام خدمت
service contract قرارداد خدماتی
simple contract قرارداد شفاهی
simple contract عقد منعقد درسند عادی
social contract قرار داد اجتماعی
social contract قرارداد اجتماعی
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract مفاد قرارداد
the contract is still valid قراردادباعتبار
the contract is still valid خودباقی است
the life of a contract مدت یک قرارداد
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
contract record سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
contract of affreightment قرارداد اجاره کشتی
contract note سند مقاطعه توافق نامه
contract note سند قرارداد
contract guarantee ضمانت قرارداد
contract guarantee ضمانتنامه قرارداد
contract for supply قرارداد جهت ارائه کالا
contract curve منحنی قرارداد
contract curve منحنی مبادله
contract control کنترل دینامیکی
contract of affreightment قراردادحمل
contract of farmletting مزارعه
contract of farmletting قرارداد مزارعه
contract quantity حجم قرارداد
contract period مدت قرارداد
contract period دوره قرارداد
contract of sales قرارداد فروش
contract of sale عقد بیع
contract of sale قرارداد فروش
contract of reward جعاله
contract of guarantee عقد ضمان
contract of guarantee ضمان عقدی
contract control کنترل تغایر
conditions of contract شرایط قرارداد
breach of contract تخلف از قرارداد
breach of contract نقض مفادقرارداد
breach of contract نقض قرارداد
bilateral contract قرارداد دو جانبه
based on a contract قراردادی
award a contract قراردادی را واگذار کردن
avoidance of a contract لغو یک قرارداد
assignment of contract انتقال قرارداد
completion of a contract انجام یک قرارداد
completion of a contract انجام دادن قرارداد
conditional contract عقد معلق
conditional contract عقد مشروط
conclusion of a contract مبایعه
conclusion of a contract parties two between asale of
conclude a contract منعقد کردن عقد
conclude a contract عقد بستن
composition contract قرارداد ارفاقی
completion of contract امضای قرارداد
assignment of contract واگذاری قرارداد
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
honour a contract قرارداد را محترم شمردن
haulage contract قرارداد حمل و نقل
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
gratuitous contract عقد غیر معوض
futures contract قرارداد سلف
futures contract قرارداد اینده
perform a contract قرارداد را اجرا کردن
fulfill a contract قرارداد را اجرا کردن
frustration of contract بی نتیجه ماندن قرارداد
illegal contract قرارداد غیر قانونی
inoperative contract عقد غیر نافذ
marriage contract عقد نکاح
license contract قرارداد اجازه استفاده
lease contract عقد اجاره
lease contract اجاره نامه
law of contract قانون قرارداد
labor contract قرارداد کار
irrevocable contract عقد لازم
invalid contract عقد فاسد
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
formula of contract صیغه عقد
contract specification مشخصات قرارداد
contract work پیمانکاری
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
marriage contract عقد نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com