English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
equalizing charge بار برابرکننده
Other Matches
equalizing تعدیل
equalizing معادل کردن .
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing مساوی یاهم شکل کردن
equalizing متحدالشکل کردن
equalizing مساوی کردن
equalizing همسانی
equalizing buckle سگکتعدیلکننده
equalizing pulses ضربههای ششگانه
equalizing basin حوضچه توزیع اب
equalizing force نیروی برابر کننده
be charge with متهم شدن به
charge دستگاه با ماده منفجره
charge تصدی
like charge شارژ همنام
like charge قطبهای همنام
in charge متصدی
on charge of به اتهام
take over in charge تحت اختیار دراوردن
take over in charge تصدی
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in charge <idiom> مسئول بودن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <adj.> پاسخگو
in charge <adj.> مسئول
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge متهم ساختن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge مطالبه بها
charge وزن
charge بار
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge خطای حمله
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge پر کردن
charge خرج منفجره
charge بار مسئولیت
charge پرکردن
charge موردحمایت
charge بار الکتریکی
charge متهم کردن
charge خرج
charge زیربار کشیدن
charge عهده دارکردن
charge گماشتن
charge بار کردن
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge شارژ کردن شارژ
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge محفظهای
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge هزینه
charge بدهکار کردن
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge عهده داری
charge حمله اتهام
snow charge بار برف
shaped charge خرج مقعر
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
surface charge بار سطحی
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
shaped charge خرج گود
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
static charge برق ساکن
soaking charge بار سولفات زدای
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
powder charge خرج پرتاب گلوله
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
spinning charge بار چرخان
sticky charge خرج چسبنده
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
space charge بار پیرامونی
supplementary charge خرج تکمیلی
space charge ناحیه بار فضا
mobile charge بار متحرک
pole charge خرج دستکی
point charge بار نقطهای
plaster charge خرج انفجاری افشان
plaster charge خرج شراپنل
partial charge بار جزیی
normal charge خرج معمولی توپ
nucleon charge بار نوکلئون
nuclear charge بار هسته
multisection charge خرج چند کیسهای
officer in charge افسر مسئول اجرا
pole charge خرج میلهای
positive charge بار مثبت
section charge خرج جزء جزء
section charge خرج چند قسمتی
satchel charge خرج کیسهای
multisection charge خرج چندقسمتی
negative charge بار منفی
satchel charge خرج خورجینی
residual charge بار الکتریکی مانده
propelling charge خرج
propelling charge خرج پرتاب
propellant charge خرج پرتاب
powder charge خرج باروت
officer in charge افسر مسئول
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
export charge هزینه صادرات
export charge تعرفه صادرات
import charge تعرفه واردات
import charge هزینه واردات
import charge حقوق واردات
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
export charge حقوق صادرات
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
to charge the battery باتری را بار کردن
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
to give in charge سپردن
to give in charge تسلیم کردن
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge هزینه تلفن
charge indicator اندازهشارژ
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge hand کارگر معمولی
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
community charge گونهایمالیات
charge nurse سر پرستار
tapering charge پر کردن شیبدار
detonation charge خرج انفجار
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
bound charge بار بسته
conservation of charge بقای بار الکتریکی
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
condenser charge بار خازن
collection charge هزینه وصول مطالبات
bursting charge خرج تلاش
coke per charge ذغال کک شارژ
counter charge تهمت متقابله
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
detonating charge چاشنی
detonating charge خرج منفجر کننده
cratering charge خرج تخریب
bank charge هزینههای بانکی
collection charge هزینه وصول
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
charge with a fault تخط ئه کردن
bursting charge خرج منفجرکننده
charge account حساب بدهی مشتری
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge d'affaires شارژ دافر
charge d'affaires کاردار سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge d'affaires نایب سفارت
charge d'affaires کاردار
charge balance موازنه بار
charge daffaires شارژدافر
charge density چگالی بار
charge pits چالههای خرج
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
bursting charge بار انفجاری
carrying charge هزینه حمل و نقل
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge a kiln چیدن کوره
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge cavity فرفیت بار
detonation charge خرج تلاش
melting charge شارژ ذوب
handing charge هزینه باربری
give in charge تحویل پلیس دادن
give in charge سپردن
tas de charge پاطاق
furnace charge شارژ کوره
full charge خرج کامل توپ
free of charge مجانی
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
induced charge بار القاء شده
impulse charge نیروی محرکه اولیه
impulse charge خرج محرکه
ignition charge خرج اشتعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com