Dictiornary-Farsi | error condition | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
error condition	وضعیت خطا
error condition	شرط خطا


Other Matches

on one condition	به یک شرط
on the condition that	به شرط انکه
out of condition	خراب
zero condition	حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
out of condition	معیوب
condition	شرط [وضع] [پیشزمینه]
necessary condition	شرط لازم [ریاضی]
on no condition	به هیچ شرطی
on that condition	به آن شرط
it does not s. the condition	واجدان شرایط نیست
condition	اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
condition	موقعیت
condition	عارضه شرطی کردن
condition	وضع
condition	شرط
condition	شرط نمودن شایسته کردن
condition	شرط مقید کردن
condition	چگونگی
condition	وضعیت
condition	حالت
condition	مشروط کردن
condition	1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition	وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition	ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition	شرط مهم در قرارداد
unclear condition	شرط مجهول
On condition that. Provided that.	بشرط آنکه (بشرطی که )
wait condition	1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
There is only one condition attached to it .	فقط یک شرط دارد
tropical condition	شرایط گرمسیری
to make it a condition	شرط کردن
Coulomb's condition	قید کولن
condition of readiness	شرایط امادگی
condition of equilibrium	شرط تعادل
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
condition of qualification	شرط صفت
condition of readiness	وضعیت امادگی رزمی
rug condition	[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
default condition	وضعیت قرار دادی
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
embankment condition	حالت یا شرائط خاکریزی
equilibrium condition	شرط تعادل
prevailing condition	شرط غالب
condition of corollary	شرط نتیجه
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
space condition	حالت فاصله
space condition	شرط فاصله
make it a condition	شرط کردن
mark condition	وضعیت نشان
mark condition	شرط علامت
no load condition	حالت بی باری
normalization condition	شرط بهنجارش
operating condition	رژیم
option of condition	خیار شرط
restart condition	شرط بازاغازی
pre condition	شرط لازم الاجرای قبلی
readiness condition	وضعیت اماده باش
readiness condition	وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
putting a condition	شرط گذاشتن
putting a condition	اشتراط
standard condition	شرایط استاندارد
standard condition	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
line condition	حالت خط
to change ones condition	عروسی کردن
to chang one's condition	عروسی کردن
to buy on condition	شرط خریدن
ignition condition	حالت احتراق
in good condition	بی عیب خوب
in working condition	دایر
in working condition	کارکننده
sufficient condition	شرط کافی
initial condition	شرایط اولیه
initial condition	شرط اولیه
interesting condition	ابستنی
interesting condition	حمل
interesting condition	حاملگی
lay down the condition	شرط کردن چیزی
line condition	وضع خط
race condition	حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
condition code	کدوضعیت اماد
condition about description	شرط صفت
an unclear condition which	consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
condition book	کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
sufficient condition	شرط کافی [ریاضی]
boundary condition	شرط کرانی
in a ruined condition	ویران
condition code	کد وضعیت امادگی اقلام
air condition	دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
condition code	رمز وضعیت
condition code	کد شرط
ammunition condition	وضعیت مهمات
idle circuit condition	وضعیت مدار بی بار
in perfecting bail condition	بی عیب
functional condition code	کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
attack condition , alfa	وضعیت تک
He is in no condition (not fit)to work.	امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
attack condition , alfa	الف
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
In good condition (health).	سالم وبی عیب
reasonable term and condition	قید و شرط معقول
condition contrary to the requirment of	شرط خلاف مقتضای عهد
quenched and tempered condition	حالت ترساندن و سخت گردانی
condition contrary to the requirment	شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement	شرط خلاف مقتضای عقد
defense readiness condition	وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
condition contrary to the requirement	contract of
condition of subsequent events	شرط نتیجه
condition which is impossible to fulfill	شرط غیر مقدور
condition about performance of an act	شرط فعل
person in whose favor a condition is mad	مشروط له
error	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
mean error	خطای میانگین
error	سهو
an i. error	سهو
error	خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
in error <adj.>	غلط
error	سهو خطا
error	عقیده نادرست
in error <adj.>	اشتباه
in error <adj.>	نادرست
in error <adj.>	خطا
error	لغزش
error	خطا
error	اشتباه
error	تقصیر
error	غلط
standard error	خطای پایه
standard error	خطای معدل
probable error	خطای ممکن [ریاضی]
surveying error	خطای نقشه برداری
syntactic error	خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
syntax error	خطای نحوی
syntax error	اشتباه ترکیبی
parallax error	خطای پارالاکس [مهندسی]
standard error	خطای استانده
probable error	خطای متحمل [ریاضی]
standard error	خطای استاندارد
standard error	خطای معیار
relative error	خطای نسبی
recoverable error	خطای قابل بهبود
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
recoverable error	خطای ترمیم پذیر
recoverable error	خطای قابل ترمیم
recoverable error	نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
recording error	خطای ضبط
random error	خطای بختایی
residual error	خطای مانده
roud off error	خطای گرد کردن
space error	خطای فضایی
soft error	خطای ملموس
standard error of mean	خطای معیار میانگین
sampling error	خطای نمونه گیری
sampling error	اشتباه نمونه گیری
rounding error	خطای گرد کردن
round off error	خطای گرد کردن
random error	خطای تصادفی
description of error	توضیح خرابی
error description	توضیح خرابی
description of error	توضیح مشکل
error description	توضیح مشکل
description of error	توضیح عیب
error description	توضیح عیب
description of error	توضیح نقص
error description	توضیح نقص
error propagation	انتشار خطا [ریاضی]
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
writ of error	قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
writ of error	قرار تصحیحی
writ of error	حکم تصحیحی
we regret the error	از اشتباهی که شده است تاسف داریم
error description	توضیح اشکال
typographical error	اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
typing error	اشتباه تایپی
free from error <adj.>	بی عیب
free from error <adj.>	بی عیب و نقص
description of error	توضیح اشکال
free from error <adj.>	بدون مشکل
gross error	خطای فاحش [ریاضی]
variable error	خطای متغیر
unrecoverable error	خطای غیر قابل بازیافتنی
trial and error	روش ازمایش و خطا
transmission error	خطای مخابره
transit error	خطای عبور
transient error	خطای گذرا
to make an error	اشتباه کردن
to fall into error	گمراه شدن
to fall into error	دراشتباه افتادن
observational error	خطای مشاهده [ریاضی]
time error	خطای زمانی
terminal error	خطای پایانی
temporary error	خطای موقتی
systematic error	خطای سیستماتیک
systematic error	اشتباه سیستماتیک
systematic error	خطای منظم
trial and error	ازمون و خطا
trial and error	کوشش و خطا
unrecoverable error	خطای غیر قابل کشف
unrecoverable error	خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
undetected error	خطای نایافته