Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 72 (5 milliseconds)
English	Persian
escaped slave	عبد ابق
escaped slave	برده فراری
Other Matches
escaped	رستن
escaped	فرار از خاک
escaped	گریختن
escaped	دررفتن فرارکردن
escaped	رهایی جستن خلاصی جستن
escaped	جان بدربردن گریز
escaped	فرار
escaped	رهایی
escaped	خلاصی
escaped	گریز
escaped	فرار کردن
escaped	گریز فرار
It escaped me.	آن یادم نمی آید .
Tell me how you escaped?	بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escaped	فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
it has escaped my remembrance	یاد نیست
Tell me hpw you escaped.	برایم بگه چطور فرار کردی
it has escaped my remembrance	از خاطرم رفته
it escaped my memory	یادم رفت
escaped water	تلفات اب هنگام بهره برداری
it has escaped my remembrance	در یاد ندارم بخاطر ندارم
They escaped under cover of darkness.	درتاریکی شب فرار کردند
He escaped by the skin of his teeth.	بزحمت جانش رانجات داد
slave	ترمینالی که با کامپیوتر اصلی یا ترمینال کنترل شود
slave	غلام
slave	مملوک
slave	محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave	پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave	غلامی کردن
slave	سخت کارکردن
slave	زرخرید اسیر
slave	بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave	بنده
slave	برده
slave	پیرو
slave	کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave	صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave station	ایستگاه فرعی
negro slave	کاکا
slave ant	مورچه کارگر
slave computer	کامپیوتر برده
slave holder	زرخرید
slave holder	دار
slave merchant	برده فروش
negro slave	غلام زنگی
To emancipate a slave.	برده ای را آزاد کردن
slave labour	بردهداری
white slave	استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
negro slave	غلام سیاه
slave trade	برده فروشی
slave drivers	نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave driver	نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
female slave	جاریه
female slave	کنیز
galley slave	غلام پاروزن
galley slave	مزدور زحمتکش
galley slave	غلام
master slave	ارباب و برده
slave mode	حالت پیرو یا برده
male slave or servant	غلام
master slave system	سیستم راهبر پیرو
master slave manipulator	بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave manipulator	یک شانه
female slave with a child	master her from child witha
female slave with a child	ام ولد
master slave system	سیستم ارباب و برده
previous master of a liberated slave	معتق
To work like a horse ( dog, slave ) .	مثل خر کا رکردن
A slave bought with money is more free than he who. <proverb>	بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
master slave computer system	یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com