English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
English Persian
estate for years حق رقبی
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
get on in years <idiom> به سن پیری رسیدن
in years سالخورده
the last two years دوسال اخیر یا گذشته
years حق انتفاع محدودبه چند سال
years حق رقبی
in years مسن
my a is 0 years سن من 04سال است
my a is 0 years من 04سال دارم
my a is 0 years چهل سال ازعمرمن می گذرد
these two years این دوساله
about two years تقریبا`
about two years تقریبا` دو سال
three whole years سه سال تمام
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I've been doing it for nine years. من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
he is 0 years old او ده ساله است
he is 0 years old او ده سال دارد
getting on in years پا به سن گذاشتن
one third of estate ثلث
estate وضعیت
estate at will اجاره مشروط
third estate عوام
estate ملک
one third of estate ثلث ترکه
estate املاک
estate at will در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
estate حالت
estate دارائی
estate دارائی فردمتوفی
estate ماترک
estate دسته طبقه
estate دارایی
over a number of years در طی چند سال
full of years سالخورده
of mature years سالخورده
stricken in years سالخورده
of ripe years کامل
grow in years سالخورده شدن
he is years senior to me اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
man years نفر در سال
of ripe years پابسن گذاشته
in subsequent years د رسالهای بعد
he is scarcely 0 years old جخت اگر بیست سال د اشته باشد
of late years دراین چند سال گذشته
past years سالهای گذشته
You are 5 years younger than me. شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a [the] minimum. ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
not in a thousand years <idiom> صد سال آزگار
a few years back <adv.> چند سال پیش
intercalary years سال های کبیسه
leap years سال های کبیسه
Many years passed . چندین سال گذشت
To be gettingh on in years. پا به سن گذاشتن
I have been working here for years. سالهاست دراینجا کار می کنم
some years ago چند سال پیش
ten years old ده ساله
tenant for years شخص دارای حق رقبی
to grow in years سالخورده شدن
to grow in years پابسن گذاشتن
to wear one's years well خوب ماندن جوان
to wear one's years well ماندن
Seven solid years. هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
financial years سال مالی
leap years سال کبیسه
light-years سال نوری
fiscal years سال مالی
fiscal years سال مالی سال جاری
application years مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application years عمر مفید یک دستگاه
fiscal years دوره مالی
estate cars اتومبیل استیشن
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
estate agent فروشندهزمینوملک
administration of estate اداره ترکه
real estate مستغل
winding up an estate تقسیم مال بین غرماء
housing estate محوطهی خانه سازی
trading estate ملکتجاری
real estate املاک و ساختمان
real estate زمین
real estate مستغلات
real estate معاملات زمین
real estate خرید زمین
real estate ملک
real estate مال غیرمنقول
real estate املاک و مستغلات
distribution of the estate تقسیم ترکه
fourth estate مطبوعات عمومی
estate in common اشتراک در مالکیت زمین
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in common مالکیت مشاع
estate in dower میراث قانونی زوجه
life estate حق عمری
life estate عمری
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate in remainder تملک معلق
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in reversion هبه قابل رجوع از جانب واهب
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate of a deceased ترکه
estate of a deceased ماترک
estate tax مالیات مستغلات
fourth estate رکن چهارم مشروطیت
fourth estate نشریات ملی
estate for life حق عمری
equitable estate عین مرهونه
separate estate اموال شخصی زن
estate tax مالیات بر املاک
industrial estate محوطهصنعتی
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
partition of an estate افراز ملک
estate by curtesy میراث قانونی زوج
estate duty مالیات ارث
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
estate duty مالیات بر ارث
one thrid of the estate ثلث ترکه
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
The contract has a few years to run . به انقضای قرار داد چند سال مانده
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real estate broker واسطه املاک
real estate tax مالیات بر مستغلات
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
original and derivative estate مال اصلی و مال فرعی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
estate in joint tenancy واگذاری مشاع
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com