English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
evening star مشتری
evening star عطارد
evening star ستاره شامگاهی
Other Matches
evening غروب
toward(s) evening نزدیک به عصر
evening سرشب
evening class مدرسهشبانه
evening parade رژه شامگاه مراسم شامگاه
evening party شب نشینی
evening gun توپ سلام شامگاه
evening of life شام عمر
evening of life شام زندگی
That evening we had company . آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
evening pragen نماز مغرب
evening pragen نماز شامه
evening dress لباس ویژه شام یامهمانی شب
evening dresses لباس ویژه شام یامهمانی شب
good evening شب بخیر
evening twilight شفق
evening glove دستکشمهمانی
evening parade شامگاه
evening primrose جنس علف خر حشیشه الحمار
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
evening naval twilight غروب دریایی
evening naval twilight شفق دریایی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
cup shaped evening primrose گل فنجانی
star باستاره زینت کردن
two star دوستارهای
two star سرلشکر
two star دریا دار
co-star همبازیگر
five star افسر پنج ستارهای
co-star همبازی
d. star ستاره جفتی
co-star همبازیگری کردن
co-star نقش مشترک داشتن
star انجم
star نوعی قایق دونفره
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star نجم
star کوکب
star نشان ستاره اختر
star ستاره
all star تیم تمام ستاره
all-star تیم تمام ستاره
star network شبکه ستارهای
star connection اتصال ستاره
star program برنامه کامل
star program بدون خطا اجرا شود
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star shell گلوله نورافشان
star shell گلوله منور
star spangled مزین به ستاره
star spangled ستاره نشان
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
star crossed بدشانس
star handle دستگیره گردان
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star globe ستاره یاب کروی
star of bethlehem عیسی
star finder ستاره یاب
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star crossed دارای ستاره نحس
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star turn موضوع مهم وقابل توجه
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
star sign علامتزودیاک
the north star ستاره قطبی یا شمالی
rising star آیندهدار باآتیه
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
star facet (8) تراشستارهای
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star diagonal ستارهمورب
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star chamber جابرانه وسری
star chart نقشه ستارگان
star circuit مدار ستارهای
Star Wars جنگ فضایی
shooting star ستاره ثاقب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
shooting star شهاب ثاقب
day star ستاره بامداد
day star خورشید
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
fixed star ستاره ثابت
fixed star ثوابت
campaign star نشان جنگی ستاره
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star ستاره دنباله دار
shooting star تیرشهاب
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
gaint star ستاره غول
giant star ستاره بزرگ و درخشان
star connection اتصال ستارهای
north star ستاره شمالی
north star جدی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star cloud ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
star nebula ابری ستارهای
star nebula سحابی ستارهای
north star ستاره قطبی
neutron star ستاره نوترونی
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
moring star زهره
morning star ستاره صبح
morning star زهره
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
open star cluster خوشه باز ستارهای
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
bronze star medal مدال ستاره برنز
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
star delta switch کلید ستاره مثلث
bronze service star نشان خدمت برنزی
born under an unlucky star بد اختر
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com