English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (5 milliseconds)
English Persian
examples of holds انواعحرکات
Other Matches
examples سرمشق عبرت
examples مثال
examples مسئله
examples بامثال ونمونه نشان دادن
examples مثل
examples نمونه
examples of ordinaries نمونههاییازپیامهایمعمولیازنظرارجهیت
examples of colours نمونهرنگهای
examples of charges نشانههاینظامی
examples of metals نمونهجنسها
examples of partitions نمونههایتفکیکی
examples of furs نمونهخزهها
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
holds چسبیدن نگاهداری
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
holds بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds ایست نگهداری
holds دریافت کردن گرفتن توقف
holds متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds گیر
holds تصرف کردن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
holds انبار کشتی
holds جا گرفتن تصرف کردن
holds گرفتن
holds دردست داشتن
holds نگاه داشتن
holds نگهداشتن
holds دژ
holds ایست
holds منعقد کردن
holds تسلط
holds گیره مکث بین کشیدن زه و رهاکردن ان
holds گرفتن غیرمجاز توپ
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds انبار کالا
holds جلوگیری کردن
holds پایه مقر
holds گیره اتصالی نگهدارنده
He holds the attention of his audience. شنوندگانش را جذب می کند
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com