Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
Other Matches
external combustion
احتراق خارجی
internal combustion engine
موتور احتراقی داخلی
internal combustion engine
موتور احتراق داخلی
internal combustion engine
موتوردرونسوز
internal combustion engine
موتور درون سوز
combustion
سوزش
combustion
اشتعال
combustion
سوختن
combustion
سوخت
combustion
اشتعال احتراق
combustion
احتراق
combustion/exhaust
اگزوز-خروجبخار
heat of combustion
گرمای احتراق
combustion space
فضایسوخت
internal combustion
احتراق داخلی
heat of combustion
ارزش گرمایی
heat of combustion
گرمای سوختن
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
combustion efficiency
بازده احتراق
combustion efficiency
راندمان احتراق
combustion chamber
محفظه احتراق
combustion chamber
اطاق خرج
internal combustion
درونسوز
combustion chamber
اطاق انفجار
combustion area
محفظه احتراق
internal combustion turbine
توربین گازی
annular combustion chamber
حلقهمخزنسوخت
internal combustion engines
موتور احتراقی داخلی
internal combustion engines
موتور احتراق داخلی
constant pressure combustion
احتراق در فشار ثابت
internal combustion engines
موتوردرونسوز
internal combustion engines
موتور درون سوز
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
خارج یک برنامه یا وسیله
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
1-سخت افزار
external
خارج
external
برونی
external
خارجی
external
بیرونی
external
سطح فواهر
external
فاهر
external
بیرون
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
فاهری پدیدار
external
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
صوری
external force
نیروی خارجی
external force
نیروی بیرونی
external economies
صرفه جوئیهای خارجی
external docuhentation
مستندات خارجی
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external function
تابع برونی
external gear
تاج دندانه خارجی
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition
بازداری برونی
external interrupt
وقفه خارجی
external label
برچسب خارجی
external storage
ثبات خارجی کامپیوتر
external storage
حافظه خارجی
external delay
تاخیر خارجی
external cost
هزینه خارجی
external variable
متغیر خارجی
external validity
اعتبار برونی
external transaction
معاملات خارجی
external thread
دنده خارجی
external table
جدول برونی
external benefits
فواید خارجی
external circuit
مدار خارجی
external symbol
علامت خارجی
external store
انباره خارجی
external armature
ارمیچر خارجی
external command
فرمان برونی
external command
فرمان خارجی
external control
کنترل خارجی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
external storage
انباره خارجی
external sort
جورکردن خارجی
external operation
عملیات خارج از مملکت
external nose
نمایبیرونیبینی
external oblique
ماهیچهمورببیرونی
external socket
پریز بیرونی
external phase
فاز برونی
external pressure
فشار خارجی
external pressure
فشار برونی
external reference
مرجع خارجی
external reference
ارجاع خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
external ear
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
external security
امنیت خارجی
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external gills
دستگاهتنفسبیرونی
external sort
مرتب سازی خارجی
external sort
جور کردن خارجی
external sense
حس برونی
external load
بار خارجی
external reward
پاداش برونی
external memory
حافظه خارجی
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
external operation
عملیات خارجی
external ear
گوشبیرونی
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external menory
حافظه خارجی
external saphenous vein
سیاهرگ یا ورید مابض
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
external data file
فایل اطلاعات خروجی
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external hard disk
دیسک سخت برونی
external jugular vein
شاهرگگردنبیرونی
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
engine
ماشین
engine
موتورغیر الکتریکی
v engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
x engine
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
engine
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
F-1 engine
موتوراف1
J-2 engine
موتورجی2
engine
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
engine
موتور
engine
ماشین بخار
engine
موتور اسباب
engine
الت
engine
ذکاوت تدبیرکردن
engine
نقشه کشیدن
h engine
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
engine
موتور ماشین دستگاه مولد نیرو
engine housing
جایگاهموتور
engine room
اتاقموتور
garden engine
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
gas engine
موتور گازسوز
gas engine
موتور گازی
gasoline engine
اتوموتور
garden engine
تلمبه اب پاش
rotary engine
موتوردوار
To start the engine.
موتور راراه انداختن
fire engine
ماشین آتش نشانی
lift engine
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
tractor engine
موتورتراکتور
vee engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
piston engine
موتور پیستونی
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pile engine
شمعکوب
petrol engine
موتور بنزینی
heat engine
موتور حرارتی
outboard engine
موتور برونی
motorboat engine
قایق موتوری
ion engine
موتور یونی
hemispherical engine
موتور نیم کروی
hydraulic engine
موتور ابی
hydraulic engine
موتورهیدرولیکی
in line engine
موتور سری
tandom engine
موتور سری
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
inline engine
موتور خطی
installation of an engine
کار گذاری یا نصب ماشین
reciprocating engine
موتور پیستونی
print engine
مکانیسم چاپ
print engine
موتور چاپ
v tape engine
موتور"وی " شکل
v tape engine
موتور خورجینی
two stroke engine
موتور دو زمانه
gasoline engine
موتور بنزینی
two cylinder engine
موتور دو سیلندر
turbojet engine
موتور هواپیمای دارای توربین جت
steam engine
ماشین بخار
steam engine
موتور بخار
six cylinder engine
موتور شش سیلندر
rocket engine
موتور موشک
rocket engine
موتور راکت
reaction engine
موتور عکس العملی
ramrocket engine
موتور رم راکت
railway engine
لکوموتیو
inverted engine
موتور وارون
engine failure
عیب و نقص موتور
donkey engine
ماشین بخارکوچک
diesel engine
موتور دیزل
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
carnot engine
موتور کارنو
carburetor engine
موتور کاربراتوردار
eight cylinder engine
موتور هشت سیلندر
engine block
بلوک موتور
engine dynamometer
ترمز موتور
engine driver
لوکوموتیوران
engine drag
مقاومت مالشی
engine drag
مقاومت اصطکاک
engine cycle
سیکل کاری موتور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com