English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English Persian
external jugular vein شاهرگگردنبیرونی
Other Matches
internal jugular vein شاهرگگردندرونی
external saphenous vein سیاهرگ یا ورید مابض
jugular وابسته بوریدوداجی
jugular زیر گلویی
vein سیاهرگ
in this vein <adv.> بنابراین
in this vein <adv.> از آن بابت
vein ورید
vein رگه
vein حالت تمایل
vein روش
vein ترک ایجاد شده در سنگها
vein رگ سنگ
in this vein <adv.> متعاقبا
in this vein <adv.> درنتیجه
vein رگ دار کردن رگه دار شدن
in this vein <adv.> بخاطر همین
in this vein <adv.> از انرو
in this vein <adv.> از این جهت
in this vein <adv.> بدلیل آن
in this vein <adv.> از اینرو
in this vein <adv.> به این دلیل
portal vein سیاهرگ باب کبد
salt vein رگه نمک
axillary vein رگجانبی
basilic vein رگ باسلیق
femoral vein سیاهرگ
hepatic vein سیاهرگهپاتیک
wing vein رگهبال
renal vein سیاهرگخروجیکلیه
subclavian vein شاهرگزیرترقوهای
right pulmonary vein سیاهرگپالمناریراست
pulmonary vein سیاهرگششی
He talked in this connection (vein). دراین زمینه صحبت کرد
internal saphenous vein سیاهرگ یاورید صافن
left pulmonary vein سیاهرگپالمناریچپ
great saphenous vein شاهرگسافنوس
common iliac vein رگعمومیوابستهبهاستخوانلگنخاصره
internal iliac vein سیاهرگداخلی
superior mesenteric vein سیاهرگمافوققسمتپایین
external خارج یک برنامه یا وسیله
external مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external بیرون
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external 1-سخت افزار
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external خارج
external فاهری پدیدار
external برونی
external خارجی
external بیرونی
external سطح فواهر
external فاهر
external صوری
external gills دستگاهتنفسبیرونی
external ear گوشبیرونی
external benefits فواید خارجی
external circuit مدار خارجی
external nose نمایبیرونیبینی
external oblique ماهیچهمورببیرونی
external socket پریز بیرونی
external armature ارمیچر خارجی
balance of external liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external ophthalmia اماس برونی تخم چشم
external storage حافظه خارجی
external phase فاز برونی
external ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external combustion احتراق خارجی
external variable متغیر خارجی
external control کنترل خارجی
external label برچسب خارجی
external load بار خارجی
external memory حافظه خارجی
external menory حافظه خارجی
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
external operation عملیات خارجی
external operation عملیات خارج از مملکت
external command فرمان خارجی
external pressure فشار خارجی
external pressure فشار برونی
external interrupt وقفه خارجی
external inhibition بازداری برونی
external cost هزینه خارجی
external delay تاخیر خارجی
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
external force نیروی بیرونی
external force نیروی خارجی
external function تابع برونی
external gear تاج دندانه خارجی
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external rectus عضله مستقیم برون چشمی
external reference مرجع خارجی
external sort مرتب سازی خارجی
external thread دنده خارجی
external storage انباره خارجی
external storage ثبات خارجی کامپیوتر
external table جدول برونی
external store انباره خارجی
external symbol علامت خارجی
external sort جور کردن خارجی
external sense حس برونی
external transaction معاملات خارجی
external reference ارجاع خارجی
external reperence ارجاع خارجی
external sort جورکردن خارجی
external reward پاداش برونی
external command فرمان برونی
external security امنیت خارجی
external validity اعتبار برونی
external economies صرفه جوئیهای خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
external data file فایل اطلاعات خروجی
external fuel tank مخزنسوختبیرونی
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external magnetic circuit مدار مغناطیسی خارجی
external hard disk دیسک سخت برونی
error due to external influence خطای محیطی [ریاضی]
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com