Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (5 milliseconds)
English
Persian
eye patch
باندچشم
Search result with all words
patch
تکه
patch
وصله
patch
مشمع روی زخم قطعه زمین
patch
جالیز
patch
مدت زمان معین
patch
وصله ناجور وصله کردن
patch
وصله دوزی کردن
patch
تعمیر کردن
patch
بهم جورکردن
patch
سرهم کردن
patch
محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
patch
بهم پیوستن
patch
وصله کردن
patch
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
تصحیح در یک برنامه
patch
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
not a patch on
چه دخلی دارد
not a patch on
به هیچ طرف مقایسه نیست با
patch cord
سیم سرهم بندی
patch cord
سیم رابط
patch panel
تابلوی سرهم بندی
purple patch
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
to patch up
تعمیر کردن
to patch up
وصله کردن اصلاخ کردن
to patch up
خواباندن سرهم بندی کردن
to put a patch on a garment
وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
patch pocket
جیبرویسینه
A patch of cloud .
لکه ابر
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
ماست مالی کردن
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com