English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (2 milliseconds)
English Persian
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
Other Matches
ex factory تحویل در کارخانه
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory مرکز تولید
factory کارخانه
factory floor بخشکارگریکارخانه
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton factory کارخانه نخ ریسی
factory farming یکجورسیستممزرعهداریکهدرآنبهحیواناتغذایمخصوصدادهمیشودتاسریعتررشدکنند
factory ship قایقبزرگومجهزبرایماهیگیری
factory-spun نخ ماشین ریس
factory-spun نخ کارخانه ای
factory rugs فرش ماشینی
bomb factory مکانغیرقانونیساختبمب
factory chimney دودکش کارخانه
factory economy اقتصاد کارخانهای
pottery factory کارخانه چینی سازی
car factory کارخانه خودروسازی
factory system نظام کارخانهای
factory production تولید کارخانهای
factory order سفارش ساخت
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
team up توحید مساعی کردن
team up تشریک مساعی
first team تیم اصلی
team گروهه
team یک دستگاه
team دسته
team تیم
team بصورت دسته یاتیم درامدن
team گروهان تقویت شده
team تیم گروهانی
team دست جفت
team up هم دست شدن [در کار]
team گروه
team دسته درست کردن
team-mate یار
team game بازی گروهی
team-mate همگروه
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team line up به صف ایستادن تیم
team pursuit مسابقه تعقیبی تیمی
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team teaching تدریس گروهی
team tennis بازیهای مختلف تنیس
team-mates یار
team spirit روحیهوفاداریمابینیکتیم
work team گروه کار
prosecution team تیم دادرسی
crisis team گروه ضد بحران
team-mates همگروه
work team دسته
team shirt لباستیم
team bench نیمکتبازیکنان
team foul خطای مهم
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
functional team تیم عمل کننده
functional team تیم اجرایی
four man team تیم چهار نفره
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
double team تیم دونفره
company team تیم مرکب
company team تیم گروهانی
combat team تیم رزمی
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
specialty team تیم ذخیره ها
special team تیم ذخیره ها
programming team تیم برنامه نویسی
pararescue team تیم تجسس و نجات
boat team تیم قایق اب خاکی
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
battalion landing team تیم ساحلی گردان
combat control team تیم کنترل رزمی
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
central planning team تیم طرح ریزی مرکزی
combined arms team تیم مرکب
team handball court زمین بازی هند بال
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
mobile training team تیم اموزشی سیار
member of the national team عضو تیم ملی
light fire team تیم دو هلی کوپتره
light fire team تیم اتش سبک
heavy fire team تیم اتشهای زمینی سنگین
control and assessment team تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
combined arms team تیم رستههای مرکب
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com