Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fast access
با دستیابی سریع
Other Matches
fast
سفت
fast
پایدار باوفا
fast
رنگ نرو
fast
جلد وچابک
fast
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast
سریع السیر
fast
تندرو
fast
سطح لغزنده یا سفت
fast
تند
fast
کیلو baud میدهد
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
روش آسنکرون برای ارسال داده روی شبکه
fast
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast
روزه
fast
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fast
محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
فورا
to fast off
باگره محکم کردن
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
روزه گرفتن
to keep a fast
روزه داشتن
fast by
نزدیک
It was raining fast.
باران تندی می آمد
water fast
رنگ نرو
to sleep fast
خواب خوش
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
fast buck
<idiom>
پول درآوردن ساده وآسان است
He is fast asleep.
خواب خواب است
to break ones fast
روزه
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
acid fast
دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
colour fast
دارایرنگثابت
fast forward
جلوبر
fast food
تند خوراک تندکار
water fast
پارچه شورنرو
water fast
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
to take fast hold of
گرفتن
to take fast hold of
سفت
to stand fast
ثابت بودن
to stand fast
محکم ایستادن
to sleep fast
رفتن
pull a fast one
<idiom>
تقلب کردن
fast break
حمله سریع به دروازه
to observe a fast
روزه داشتن
to live fast
ولخرجی کردن
to live fast
خوش گذرانی کردن
to lay fast
نگاه داشتن
to hold fast
نگاهداشتن
to hold fast
محکم
make fast
مهار
to break ones fast
خوردن
to break ones fast
ناشتایی خوردن
to break ones fast
افطارکردن
to break one's fast
افطار کردن
stern fast
طناب پاشنه قایق
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
to make fast
بستن
to make fast
محکم کردن
fast and loose
نااستوار
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
fast bowler
توپ انداز پرتاب سریع
fast break
ضدحمله
fast cruise
ازمایش سریع ناو در بندر
fast cruise
ازمایش حرکت سریع ناو
fast day
روز روزه
fast neutron
نوترون سریع
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
fast shuttle
نقل و انتقال سریع
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
to observe a fast
روزه گرفتن
stand fast
متوقف شدن
fast handed
خشک دست
hard and fast
ثابت
fast handed
خسیس
hard and fast
لازم الاجراء
hard and fast
غیر قابل تغییروانحراف
to walk fast
تندراه رفتن
hard and fast
سخت ومحکم
fast-forward
جلو زدن فیلم
fast moving depression
کمفشاری تند
Making fast progress.
سریع ترقی کردن
fast bindŠfast find
جای محکم بگذارتازودپیداکنی
fast heart beat
تاکی کاردی
[پزشکی]
fast heart beat
تندتپشی
[پزشکی]
fast forward key
کلیدجلوبرندهسریع
fast-forward button
دکمهجلوبر
fast moving depression
کمفشاری سریع
the car goes nice and fast
اتوموبیل بد نمیرود
hard and fast rule
<idiom>
نتیجه ماندگار
The clock is fast (gaining).
ساعت دیواری تند کار می کند
lay fast by the heels
در بند یا زندان نهادن
He who grasps too much holds nothing fast.
<proverb>
کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
lay fast by the heels
تعقیب کردن
My watch is fast (gaining).
ساعتم جلو می افتد
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
Rumors circulate fast.
شایعات سریع در همه جا می پیچد
hard and fast rule
قانون خشک و سخت
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
fast breeder reactor
رآکتورهستهایکهبیشترازمصرفخود"پلوتونیوم "تولیدمیکند
fast moving stock
کالایی که به سرعت فروخته میشود
to play fast and loose
بی ثباتی نشان دادن
Bad news travels fast .
<proverb>
خبرهاى بد سریع پخش مى شوند.
fast data entry control
کنترلدخولاطاعاتسریع
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
لحظات خوش زود می گذرد.
pleasant hours fly fast.
<proverb>
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
access
تقرب به خدا
access
کومکی
I have no access to anywhere .
دستم از همه جا کوتاه است
access
دسترسی
immediate access
دستیابی صریح
access
اصابت
access
بروز مرض حمله
access
الحاق اضافه
access
دسترس
access
دسترسی راه
access
تقریب
access
وسیله حصول
access
اجازه دخول
non access
عدم دسترسی
access
راه دسترس
access
مدخل
access
افزایش
access
دسترسی
access
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
اضافی
access
دست یابی
access
ورودی
access
درگاه
access
دسترسی یا مجال مقاربت
access
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
access well
چاه دستیابی
access
دستیابی
semirandom access
دستیابی نیمه تصادفی
sequential access
رسانه ذخیره سازی که داده در آن به ترتیب دستیابی میشود
sequential access
دستیابی ترتیبی
serial access
دستیابی سری
remote access
دستیابی از راه دور
selective access
دستیابی گزیده
serial access
دستیابی نوبتی
serial access
دستیابی پیاپی
remote access
دستیلبی از دور
sequential access
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
access shaft
مدخل استوانه ای
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
no access for wheelchairs
عبورویلچیرممنوع
access duct
مجرای دسترسی
access door
درورودی
To deprive someone of access.
دست کسی را کوتاه کردن
sequential access
و خواندن هر رکورد تا رسیدن به داده مورد نظر
sequential access
روش بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی با شروع از ابتدای رسانه
access structures
ساختمان های قابل عبور و مرور
random access
دستیابی مستقیم
access road
راه دستیابی راه کمکی
access method
روش دستیابی
access mechanism
دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
access hole
شکاف دستیابی
deny access
جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
access gallery
دالان دستیابی
access gallery
راه رو دستیابی
direct access
دستیابی مسقیم
access control
که فقط به کاربران خاص اجازه میدهد از سیستم کامپیوتر استفاده کنند یا فایلها را بخوانند
direct access
دسترسی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct access
دستیابی مستقیم
access control
وسیله امنیتی
access control
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
access control
کنترل دستیابی
access code
رمز دسترسی
control of access
ایین ورودی ها
channel access
دستیابی کانال
access road
راه اتصالی
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
access road
جاده دسترسی
access time
زمان دستیابی
access time
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
access time
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
access point
نقطه فرود
access point
نقطه دستیابی
access point
نقطه اتصال خط به قوس
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
access mode
باب دستیابی
access road
راه دسترسی
rapid access
با دستیابی سریع
keyed access
دستیابی کلیدی
access code
کد دستیابی
access point
نقطه دسترس
access code
رمز دستیابی
access balcony
ایوان
access arm
بازوی دسترسی
random access
دستیابی تصادفی
random access
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
access arm
بازوی دستیابی
random access
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
random access
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com