English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
fault detection عیب یابی
Other Matches
detection یافت
detection عمل تشخیص چیزی
detection نمایان سازی
detection اشکارسازی
detection اشکار سازی
detection اکتشاف
detection تفتیش
detection بازیابی بازرسی
detection کشف
detection ردیابی
grid detection اشکارسازی شبکه
probability of detection احتمال اکتشاف
probability of detection احتمال کشف
radio detection اکتشاف رادیویی
error detection خطا یابی
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
detection range قدرت اکتشافی
detection range برد اکتشافی
detection limit حد اشکارسازی
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
collision detection تشخیص تصادم
signal detection علامت یابی
surface detection اکتشاف سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
square law detection یکسوکنندگی مربعی
metal detection device دستگاه فلزیاب
comouflage detection photography نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
target detection radar رادارحمایتکنندههدف
characteristic detection width عرض منطقه اکتشافی کشتی مین جمع کن
detection of seismic waves ردیابامواجمرتعش
fire detection system سیستم اشکارساز حریق
anode band detection یکسوسازی اندی
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
grid current detection یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
magnetic anomaly detection gear دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
to a fault بحدافراط
at fault گیج
at fault پریشان
at fault بی تکلیف
to a fault بی نهایت
It's your own fault. تقصیر خودت است.
it was my fault تقصیرمن بود
in fault مقصر
to a fault <idiom> (به حدافراط) از شور به درشده
at fault <idiom> مقصر
it is his fault تقصیر اوست
fault تقصیر اشتباه
fault خرابی
fault مقصر دانستن
fault تقصیرکردن
fault گسله
fault چینه
fault شکست زمین
fault اشتباه
fault نقص
fault گسل
fault گیر
fault عیب
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault خطا
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault کاستی
fault عیب نقص
fault گناه
fault تقصیر
permanent fault عیب دائمی
normal fault گسل طبیعی
fault description توضیح مشکل
fault description توضیح عیب
page fault نقص صفحه
page fault خرابی صفحه
sporadic fault خطایی که تصادفاگ رخ دهد
sporadic fault عیب گاه بگاه
fault description توضیح خرابی
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
To find fault. بهانه گرفتن
transform fault تبدیلگسل
transverse fault گسل عرضی
to smooth over a fault عیب یا تقصیری را پوشاندن
to find fault with گله کردن از
to find fault with از ملامت کردن
to find fault with عیب جستن
theory of fault تئوری تقصیر
the fault lies with him تقصیر با اوست
fault description توضیح اشکال
fault description توضیح نقص
fault current جریان خطا
fault voltage ولتاژ خطا
fault tolerance تولرانس عیب
fault tolerance قدرت تحمل نقص
fault tolerance تحمل نقص
fault detector اشکارساز خطا
fault localization تعیین محل خطا
fault free بی نقص
fault finding عیب یابی
fault finder عیب یاب
fault diagnosis عیب یابی
fault analysis عیب کاوی
fault datagnosis تشخیص عیب
fault datagnosis عیب شناسی
earth fault اتصال به زمین تصادفی
fault analysis تحلیل عیب
fault current جریان عیب
fault voltage ولتاژ عیب
fault diagnosis تشخیص نقص فنی
fortuitcus fault نقص اتفاقی
commit a fault تقصیر کردن
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
charge with a fault تخط ئه کردن
fault free بی عیب
insulation fault نقص عایق بندی
insulation fault نقص عایق کاری
foot fault خطای پا
fault water ابشکاف
foot fault خطای پا درسرویس
machine fault نقص ماشین
insulation fault خرابی نارسانا
machine fault عیب ماشین
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
There is a fault in the electrical wires . سیمهای برق عیب کرده است
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
double earth fault اتصال زمین دوفازه
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
two phase to earth fault اتصال زمین دو فاز
line to earth fault اتصال کوتاه زمین
foot fault judge کمک داور
fault electrode current جریان نابهنجار الکترد
double earth fault اتصال زمین دوبل
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
peak cathode fault current جریان نابهنجار کاتدی
There is no fault in young men having desires. <proverb> آرزو به جوانان عیب نیست .
fault current protective switch کلید محافظ جریان خطا
fault tension protective switch کلید محافظ ولتاژ عیب
earth fault circuit breaker مدارزمینیشکننده
fault voltage circuit breaker کلید قطع کننده ولتاژ عیب
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] تقصیر [سر] او [زن] است.
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com