Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (3 milliseconds)
English
Persian
faulted
کاستی
faulted
تقصیر
faulted
گناه
faulted
عیب نقص
faulted
خطا
faulted
اشتباه
faulted
شکست زمین
faulted
چینه
faulted
گسله
faulted
تقصیرکردن
faulted
مقصر دانستن
faulted
خرابی
faulted
نقص
faulted
گسل
faulted
عیب
faulted
گیر
faulted
تقصیر اشتباه
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
faulted
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
faulted
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faulted
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faulted
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com