English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
federal stock number شماره فنی فدرال
Other Matches
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
stock number شماره فنی جنس
federal متحد
federal اتحاد
federal پیمانی
federal ائتلافی
federal اتفاق
federal اتحادی
federal فدرال
federal banks بانکهای فدرال
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
federal government حکومت متحده
federal council مجلس متحده
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
federal council مجلس دولت متحده
Federal style سبک معماری فدرال
federal authorities قدرت دولت متحده
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
active federal service خدمت کادر
active federal service قسمت کادر
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
Federal Attorney General وزیر دادگستری فدرال
federal reserve system نظام فدرال رزرو
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
federal bureau of investigation I.B.F
Federal Prosecutor General دادستان کل
Federal Attorney General دادستان کل
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
Federal Prosecutor General وزیر دادگستری فدرال
national [state, federal state] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
stock ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock سهام
stock مال التجاره
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock دودمان
stock دسته چوب ماهیگیری
stock عادی ازلحاظ مدل
stock جوراب ساق بلند
stock ذخیره اولیه
stock موجودی کالا ذخیره
stock موجودی
stock میله لنگر
stock قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock جامع نسب
stock دسته حدیده
stock بدنه رنده
to have in stock موجود داشتن
take stock <idiom> جمع بندی کردن
stock still بی حرکت
stock still بی جنبش
take stock of <idiom> شمردن فرصتها
in stock <idiom> روی بورس
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
stock موجودی انبار
stock موجودی ذخیره
stock ماده اولیه
to take stock of برانداز کردن
stock انبار
stock نیا
stock پایه دسته ریشه
stock قنداق تفنگ
stock ته ساقه
stock ذخیره
stock : مایه
stock تنه
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
stock-still بی حرکت
stock-still بی جنبش
stock کنده
stock موجودی موجودی کالا
stock سهام سرمایه
stock مواشی پیوندگیر
stock :حاضر
stock ذخیره ذخیره کردن
stock اماد ذخیره
stock انباشته انباره
stock سهم
stock دسته ابزار و اسلحه
stock به موجودی افزودن
stock ذخیره کردن
stock موجود
stock دم دست
stock درانبار
stock اماده
stock انبارکردن
reserve stock اماد ذخیره
raw stock موجودی مواد خام
preferred stock سهام ممتازه
feed stock مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
reserve stock موجودی ذخیره
excess stock مواد اضافی
excess stock موجودی مازاد
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
feed stock مواد اولیه
safety stock موجودی ذخیره انبار
stock in trade موجودی کالای مغازه
stock in trade مال التجاره
stock in trade لوازم وابزار کار فوت وفن
joint stock سرمایه مشترک
spares stock موجودی لوازم یدکی
service stock امادرزمی
service stock اماد و کالاهای جنگی
seed stock نیروی ذخیره
live stock چارپایان اهلی
stock holder صاحب سهم
live stock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
safety stock موجودی تضمینی
stock holder سهامدار
stock jobber سفته باز
stock piling ذخیره کردن در انبار
stock record سابقه موجودی
money stock عرضه پول
money stock حجم پول در گردش
stock requisition درخواست کالا
debenture stock سهام قرضه
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
stock requisition تقاضا جهت کالا
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
cycle stock موجودی فعال
stock piling ذخیره نمودن
stock piling انبار کردن
stock jobber محتکر سهام دلال سهام
stock jobbery سفته بازی
preferred stock سهم ممتاز
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stock jobbing سفته بازی
stock level سطح انبار
drill stock مته نگهدار
drill stock پایه مته
stock level سطح ذخیره انبار
dimension stock چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
die stock دسته حدیده
die stock بدنه رنده
maximum stock حداکثر موجودی انبار
stock room انبار
stock account حساب موجودی
inscribed stock سهام با اسم
inscribed stock سهام نامدار
inscribed stock سهام ثبت شده
stock check کنترل موجودی
stock clerk انباردار
stock company شرکت سهامی
stock control کنترل موجودی انبار
stock control کنترل ذخیره انبار
idle stock موجودی بی مصرف
stock control کنترل موجودی
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
stock dividend سهام صادره بابت سود سهام
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock broker دلال بورس
stock accounting حسابداری موجودی
stock accounting حساب کالاهای موجود
stock adjustment تعدیل موجودی
stock adjustment تطبیق موجودی
stock and die دسته حدیده و حدیده
stock audit حسابرسی موجودی
stock bottle شیشه ذخیره
intransit stock اماد در حال حرکت یا جریان در سیستم توزیع
intransit stock اماد سیال
intermediate stock کالاهای نیمه تمام
stock broker دلال سهام
stock broker کارگزار بورس
head stock جعبه هرزگردماشین تراش
head stock قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
government stock اوراق بهاداردولتی
government stock سهام دولت
general stock سهام عمومی
gazing stock انگشت نما
gazing stock مایه عبرت
gaping stock چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
gaping stock مایه حیرت
stock funds اعتبار نقدی اماد
stock funds اعتبار خریدنقدی
fixed stock مالک انحصاری سهام
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
gun stock قنداق
gun stock قنداق تفنگ
stock exchnge بورس
head stock سردستگاه
head stock کلاهک
joint stock سهامی
joint stock شرکت سهامی
head stock راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
head stock یاتاقان
head stock بستر
head stock پایه
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
he comes of a good stock اوازخانواده اصیلی است
hard stock اجر سخت
finish stock موجودی کالای ساخته شده
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
stock pot قابلمهگود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com