Dictiornary-Farsi | fettling knife | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 110 (1 milliseconds)

English	Persian
fettling knife	چاقویتراشیدنغذا


Other Matches

fettling	شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
before you can say knife	فورا
the knife	چاقوی جراحی
the knife	الت جراحی
knife	: چاقو زدن
knife	کارد زدن
knife	: چاقو کارد
knife	گزلیک
before you can say knife	برقی ناگهان
before you can say knife	خیلی زود
knife	تیغه
a knife	یک چاقو
moon knife	چاقوی پوست تراشی
knife switch	کلید چاقویی
knife switch	کلید اهرمی
war to the knife	جنگ سخت
paring knife	سم تراش
war to the knife	جنگ خونین
flick-knife	چاقوی ضامندار
knife switch	کلید تیغهای
knife rest	نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
moon knife	چاقوی هلالی
war to the knife	کارد و کارد کشی
trench knife	کارد سنگری
paper knife	کارد کاغذبری
paring knife	ناخن گیر
plane knife	تیغه رنده
pruning knife	چاقوی شاخه زنی
pallet knife	ماله رنگ امیزی
pallet knife	کاردک
pallet knife	کاردک نقاشی
three bladed knife	چاقوی سه تیغه
steak knife	کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
boning knife	چاقویتزئینی
painting knife	چاقوینقاشی
I don't have a knife.	من چاقو ندارم.
folding knife	کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
finish knife	کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
hook knife	چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
knife polishing	[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
putty knife	کارتک [ابزار]
oyster knife	چاقویمخصوصصدف
knife pleat	پیلهتیغهای
kitchen knife	چاقویآشپزخانه
butter knife	ضربهپایشنایپروانه
cheese knife	چاقویپنیر
commando knife	چاقویکماندو
cook's knife	چاقویآشپزی
dessert knife	چاقویدسر
dinner knife	چاقویغذاخوری
filleting knife	چاقویماهیچهبربی
flint knife	چاقویسنگچخماقی
grapefruit knife	چاقوی گریپ فروت
ham knife	چاقویژامبون
spackle knife	کارتک [ابزار]
knife rest	جای چاقو
knife edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edges	لبه تیز هرچیزی
knife-edges	تیغه در
knife-edges	لبه چاقو
knife-edges	لبه تیغ
sheath knife	چاقوی غلاف دار
paper-knife	کاغذ بر
carving knife	چاقوی حکاکی یا گوشت بری
knife edge	لبه کارد
jack-knife	چاقوی بزرگ جیبی
knife-edges	لبه کارد
knife edge	تیغه در
knife edge	لبه چاقو
knife edge	لبه تیغ
knife-edge	لبه کارد
knife-edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edge	تیغه در
knife-edge	لبه چاقو
knife-edge	لبه تیغ
pocket knife	چاقوی جیبی
palette knife	کاردک نقاشی
bowie knife	دشنه
dissecting knife	کاردتشریح
knife grinder	تیزگر
knife grinder	چاقوتیزکن
hack knife	چاقوی مخصوص برش کامل
hand knife	خوش بافت
knife boy	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife board	نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
knife board	میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife machine	ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
dissecting knife	چاقوی تشریح
cut it with a knife	درمقابل
bowie knife	خنجر
bread knife	کارد نان بری
case knife	چاقوی جلد دار
case knife	چاقوی بزرگ
jack knife	خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
knife machine	کاردپاک کن
clasp knife	چاقوی ضامن دار
switchblade knife	چاقوی ضامن دار
cut it with a knife	برضد
large chopping knife	ساطور
jack knife bridge	پل متحرک تاشو
This knife is too blunt for words .	این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife	انواعچاقویآشپزخانه
principal types of knife	انواععمدهچاقو
plaster cutting knife	کارد گچبری
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
A sharp knife (pin , needle)	چاقو (سوزن ) تیر
double break knife switch	کلید تیغهای دو اتصالی
knife-blade cartridge fuse	فیوزفشنگیتیغهدار
to play a good knife and fork	ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن