English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
filter press صافی فشاری
Other Matches
filter صافی پالایه
filter صافیدن
filter فیلتر
filter صاف کردن نور
filter صاف کردن
filter پالودن
filter چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter پالودن صاف کردن
filter اب صاف کردن
filter پالونه
filter توری
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter الگی اعداد دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دو دویی
filter حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter انتخاب کلمه چند بیتی
filter انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
filter پالایه
filter فیلتر صافی
filter صاف کردن یا شدن
filter صافی
l filter فیلتر سلفی
filter تصفیه کردن
gravel filter صافی شنی
filter flask بالن صافی
filter element المنت فیلتر
filter disk قرص صافی
filter disc قرص صافی
filter crystal کریستال صافی
filter condenser خازن صافی
filter command فرمان FILTER
filter circuit مدار صافی
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
filter insert دریچه یا مدخل صافی
filter layer لایه صافی
fuel filter صافی بنزین
fuel filter صافی سوخت
frequency filter صافی فرکانس
absolute filter صافی صد در صد
absolute filter صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absorbent filter صافی جذب
acoustic filter صافی صوتی
filter layer لایه پالایش
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
filter chock چوک صافی
filter bed صافی اب
filter add کمک صافی
filter stick لوله صافی دار
filter paper کاغذ صافی
filter packing لایی صافی
electric filter صافی الکتریکی
filter packing پوشش صافی
filter bed صافی شنی
filter blocks اجر توخالی
crystal filter صافی بلورین
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
filter characteristic مشخصه صافی
filter center مرکزتوزیع اطلاعات
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter curve منحنی صافی
filter capacitor خازن صافی
differentiating filter صافی ممیز
filter network شبکه ی صافی
polarizing filter صافی قطبی
porous filter صافی متخلخل
quadrature filter مدار تربیعی
scratch filter صافی پیکاپ
water filter صافی اب
line filter صافی شبکه
air filter فیلترهوا
colour filter فیلتررنگ
petrol filter صافی بنزین
oil filter صافی روغن
nominal filter صافی به اندازه عبور معین
light filter صافی نور
line filter صافی همهمه
line filter صافی خط
suction filter صافی مکنده
noise filter صافی همهمه
interference filter صافی پارازیت
nominal filter صافی میکرونی
wet filter فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
filter tipped سیگار دارای فیلتر
filter tips فیلتر سیگار
filter tip سیگار فیلتردار
filter-tipped سیگار دارای فیلتر
interference filter صافی تداخل
integrating filter صافی جمع کننده
filter tips سیگار فیلتردار
lint filter فیلترتهلگن
filter cover پوششفیلتر
filter tip فیلتر سیگار
power line filter صافی جریان برق
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
fluted filter paper کاغذ صافی چین دار
impedance transforming filter صافی تبدیل امپدانس
high pass filter صافی بالا گذر
colour selection filter فیلترجداکنندهرنگ
low frequency filter صافی فرکانس پایین
low pass filter صافی پایین گذر
power line filter یکنواخت کننده برق
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
band pass filter فیلتر میانگذر
air-cleaner filter هواکشتصفیههوا
narrow band filter صافی فلزات باریک
red safelight filter فیلتراشعهمفیدقرمز
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
automatic filter coffee maker صافیقهوهجوشاتوماتیک
band pass filter circuit مدار صافی باند پاس
high pass acoustical filter صافی صوتی بالا گذر
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
low pass acoustical filter صافی پایین گذر صوتی
flexible oil filter line لوله صافی روغن
press فشار
to press up سوی بالافشار دادن
to press up با فشار بالابردن
in the press زیر چاپ
in the press تحت طبع
press عامل موثر
press ماشین چاپ
press قفسه
press چاپ
press مطبعه
press مطبوعات جراید
press فشردن زور دادن
press ازدحام کردن اتوزدن
press فشار دادن با انگشتان
press دستگاه پرس
press چاپ فشار
press دادن
press ماشین فشار
press up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press جمعیت
press مطبوعات
press بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press فشار روی دفاع
press فشار دادن
press وارداوردن
press فشردن
press عصاره گرفتن
press قاب راکت تنیس
press فشاراوردن
press دستگاه فشار
press ازدحام
press تاکتیک دفاعی فشرده
press له کردن
press law قانون مطبوعات
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
press part بخش فشرده
press fit پرس شده
press gallery لژ نمایندگان مطبوعات
press gallery جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press key تکمه فشاری
press hot فشردن گرم
press casting ریخته گری فشاری
press agent مامور اگهی و تبلیغ
press attache وابسته مطبوعاتی
press bed بخش زیرین پرس
press board مقوای فشرده
pneumatic press پرس بادی
press brake پرس خمشی
press campaign مبارزه مطبوعاتی
press cast ریختن تحت فشار
c frame press پرس با قالب "سی " شکل
press vice منگنه
punch press پرس منگنه
pollen press فشارگرده
press bar دستهفشار
press chamber حفرهفشار
press wheel چرخفشار
press corps گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting برش دهنده فشاری
press officer سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
To press ones luck . لگد به بخت خود زدن
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
in the press conference در مصاحبه مطبوعاتی
yellow press مطبوعات جنجالی
to press ahead with با زور ادامه دادن
lithographic press چاپزغالی
garlic press سیرخودکن
etching press ماشینچاپقلمزن
punching press پرس سوراخ کننده
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
screw press قید
screw press منگنه
sewing press ماشین کتابدوزی
solids press down دج ها سوی پایین فشار می اورند
solids press down اجسام جامد سوی
straightening press پرس مستقیم کنی
tiger press حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back با فشار عقب بردن
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to send to the press برای چاپ فرستادن
treadle press ماشین چاپ پایی
wine press چرخشت
press report گزارش خبری
extrusion press اشترانق پرسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com