Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English
Persian
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
Other Matches
acceptance
پذیرش
acceptance
برداشت
acceptance
افت
acceptance
کاهش
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
non acceptance
عدم قبول
self acceptance
خویشتن پذیری
acceptance
قبول
acceptance
قبولی
acceptance
حوالهء قبول شده
acceptance
قبولی حواله
acceptance
مقبولیت
acceptance
تصویب یک پیشنهاد
acceptance
قبول قرارداد
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
acceptance trial
آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
accommodation acceptance
برات دوستانه
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
acceptance test
آزمون پذیرش
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
bank acceptance
دریافتی
bank acceptance
قبولی بانکی
implied acceptance
قبول ضمنی
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
offer and acceptance
ایجاب و قبول
protest for non acceptance
اعتراض نکول
ready acceptance
حسن قبول
refusal of acceptance
نکول
social acceptance
پذیرش اجتماعی
group acceptance
پذیرش گروهی
express acceptance
قبول صریح
trade acceptance
برات قبولی
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
acceptance by conduct
قبول فعلی
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
acceptance date
تاریخ قبولی
acceptance duty
الزام به قبولی نویسی
acceptance limit
حد قابل قبول
acceptance limit
حد پذیرش
acceptance number
عدد ملاک قبول
acceptance of goods
قبول کردن کالا
acceptance by words
قبول قولی
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
final
پایانی
final value
ارزش نهایی
final
فینال
final
نهائی
final
غایی
final
قاطع
final
اخرین
final
تهایی
final
نهایی
final
غایی قطعی
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final
مسابقه نهایی
final
قطعی
final protocol
مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final report
گزارش نهایی
final result
نتیجه نهایی
final temperature
درجه حرارت نهایی
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final velocity
سرعت نهایی
final test
ازمایش نهائی
final state
حالت پایانی
to have the final
[last]
word
<idiom>
حرف خود را به کرسی نشاندن
final shaving
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Cup Final
بازیفینال
semi-final
مسابقات نیم پایانی
semi-final
نیم پایانی
semi-final
نیمه نهایی
final term
جمله نهایی
final whistle
سوت پایان
[ورزش]
final process
دستور اجرای حکم
quarter final
یک چهارم نهایی
final diameter
قطر نهایی
final destination
مقصد نهایی
final demand
تقاضای نهائی
final decision
رای قطعی و نهایی
final cut
برش نهایی
final cinditions
شرایط فینال
final cinditions
شرایط پایانی
final invoice
صورت حساب نهایی
final assembly
نصب نهایی
final assembly
مونتاژ نهایی
final approach
مسیرنهایی فرود هواپیما
final approach
مسیر نهایی فرود
final act
قطعنامه
final act
سند نهایی
final award
رای قطعی
quarter-final
یک چهارم نهایی
final drive
گرداننده نهایی
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive
محرکه محور عقب
final price
اخرین قیمت
final price
قیمت نهائی
final position
وضعیت نهایی
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final payment
پراخت نهائی
final payment
پرداخت نهایی
final measurement
اندازه گیری نهایی
final judgement
حکم نهایی
final goods
کالای نهائی
final instrument
معادل act final
final goods
کالا برای مصرف نهائی
final heading
سمت پرواز یا حرکت نهایی
final heading
مسیر پرواز نهایی
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
full and final settlement
تسویه تمام و کمال
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
final awards judgements
احکام قطعی
final boiling point
نقطه جوش پایانی
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.
بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com