Dictiornary-Farsi | financial planning system | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی


Other Matches

financial planning	برنامه ریزی مالی
planning system	نظام برنامه ریزی
system planning	طرح ریزی سیستم
financial	مالی
financial a	اداره مالیه
financial e.	متخصص مالی
financial policy	سیاست مالی
financial secretary	مشاور مالی
financial plan	برنامه مالی
financial mission	هئیت مامورین مالی
financial management	مدیریت مالی
financial investment	سرمایه گذاری مالی
financial position	وضعیت مالی
financial property	اموال پولی
financial property	داراییهای پولی
financial years	سال مالی
financial year	سال مالی
financial tribunal	دیوان محاسبات
financial status	وضع مالی
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
financial statement	صورت وضعیت مالی
financial period	دوره مالی
financial relations	روابط مالی
financial market	بازار مالی
financial data	اطلاعات مالی
financial inventory	ذخایر مالی
financial inventory	ذخایر پولی
financial circles	محافل مالی
financial centers	مراکز مالی
financial capital	سرمایه مالی
financial budget	بودجه مالی
financial bill	لایحه مالی
financial assets	موجودی مالی
financial assets	دارائیهای مالی
financial agency	اداره مالیه
financial agency	اداره دارایی
financial crisis	بحران مالی
financial data	اطلاعات مربوط به امور مالی
financial intermediary	واسطه مالی
financial intermediary	موسسه مالی واسطه
financial ability	تمکن مالی
financial accounts	حساب های مالی
financial affairs	امور مربوط به مالیه
financial affairs	امور مالی
financial expenses	هزینههای مالی
financial feasibility	امکان مالی
financial adviser	مشاور مالی
annual financial statement	گزارش مالی سالانه
planning	زمینه سازی
planning	سازماندهی نحوه انجام کاری
planning	طرحریزی طرح نقشه
overall planning	برنامه ریزی کلی
planning	طراحی
planning	طرح ریزی
planning	نقشه کشی
planning <adj.>	برنامه ریزی
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
Financial Times Share Index	شاخصقیمتهایسهام
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
spatial planning	امایش سرزمین
generalized planning	برنامه ریزی تعمیم یافته
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
decentralized planning	برنامه ریزی غیر متمرکز
planning organization	سازمان برنامه
planning principles	اصول برنامه ریزی
manpower planning	برنامه ریزی نیروی انسانی
planning staff	ستاد طرح ریزی کننده
central planning	برنامه ریزی مرکزی
planning model	الگوی برنامه ریزی
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
rural planning	برنامه ریزی روستائی
population planning	برنامه ریزی جمعیت
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
state planning	برنامه ریزی دولتی
career planning	طرح ریزی مشاغل
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
fire planning	طرح ریزی اتش
fire planning	طرح ریزی کردن اتش
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
national planning	برنامه ریزی ملی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning cycle	دوره برنامه ریزی
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
planning horizon	افق برنامه ریزی
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
career planning	طرح ریزی تهیه تخصصهای نظامی
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
production planning	برنامه ریزی تولید
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
family planning	تنظیم خانواده
family planning	برنامه ریزی خانواده
directive planning	برنامه ریزی هدایت شده
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
project planning	نقشه کشی ساختمان
planning permission	اجازه عمران و ابادی اراضی
product planning	برنامه ریزی محصولات
development planning	برنامه ریزی توسعه
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
town planning	شهرسازی
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
multi level planning	برنامه ریزی چند سطحی
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
planning programming budgetting	system
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
inter sectoral planning	برنامه ریزی بین بخشی
basic planning guide	راهنمای اولیه طرح ریزی
materials requirements planning	برنامه ریزی مواد مورد نیاز
material requirements planning	برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
medium term planning	برنامه ریزی میان مدت
family planning programs	برنامههای تنظیم خانواده
long run planning	برنامه ریزی بلند مدت
military planning process	مراحل طرح ریزی نظامی
planning programming budgetting	نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
short run planning	برنامه ریزی کوتاه مدت
Financial Times Stock Exchange 100 Index	شاخصقیمتهایسهام
linear system [system of linear equations]	دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
c.g.s. system	دستگاه سگث
system	مجموعه سازمان
system	تشکیلات
system	منظومه
system	مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system	سیستم
system	اسلوب
system	نظم ترتیب
system	سلسله
system	طرز روش
system	رشته دستگاه
system	همستاد روش
system	نظام
system	جهاز
system	دستگاه
system	نظم منظومه
system	قاعده رویه
system	همست
system	طریقه
system	سلسله رشته
system	ترتیب
system	روش اصول
system	نظام سیستم
system	سازمان
system	طرز اسلوب
system	سامانه
system	اصول وجود
the system of	رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of	the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
an system	سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
cw system	سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
p system	سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
system	سازگان
system	هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
value system	نظام ارزشها
price system	نظام قیمت
practical system	دستگاه یکانهای عملی
point system	شرط بندی براساس امتیاز
operating system/	سیستم عامل دو
polyphase system	دستگاه چندفاز
power system	سیستم قدرت سیستم انرژی
power system	شبکه نیرو
open system	سازگان باز
price system	نظام قیمتی
price system	نسبت و رابطه قیمتها با هم
quantized system	دستگاه کوانتایی
ptolemaic system	هئیت بطلیموسی
organ system	دستگاه
rhombic system	دستگاه راست گوشه
payroll system	سیستم پرداخت حقوق
phonetic system	سیستم صوتی
physiocratic system	روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
planetary system	سیستم خورشیدی
planetary system	شمسی
orthorhomobic system	دستگاه راست گوشه
numeration system	سیستم شمارشی
parallel system	شبکه موازی
information system	سیستم اطلاعاتی
management system	سیستم مدیریت
market system	نظام بازار
maroczy system	سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
mature system	سیستم کامل
total system	سیستم کامل
measuring system	سیستم سنجش
merit system	نظام شایستگی نگر
microcomputer system	سیستم ریزکامپیوتری
miniature system	خرده نظام
mixed system	نظام مختلط
mksa system	دستگاه مکثا
mnemonic system	نظام یادیار
modern system	نظام نوین
makagonov system	سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
magnetic system	سیستم مغناطیسی
magnet system	سیستم اهنربایی
information system	سیستم اطلاعات