English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fine green marble سنگ گندمی
Other Matches
marble شن و خاک و سنگریزه لغزنده روی مسیر
marble مرمر
marble رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
marble تیله بازی مرمری
marble گلوله شیشهای
marble تیله
marble سنگ مرمر
marble hearted سنگدل
marble facing روکارمرمر پوشش سطح دیوار باسنگ مرمر
onyx marble سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد
marble facing نمای سنگ مرمری
marble cake کیک کره دار برنگ روشن
to front a house with marble نمای خانهای رابامرمرساختن
fine فریف
fine جزای نقدی
fine کیفیت بسیار بالا و عالی
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
in fine خلاصه
in fine بالاخره
to fine down بادادن مبلغی ازاجاره
to fine down کاستن
That'll do me fine. اون برای من کافیه.
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
fine مصادره کردن
fine ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fine جریمه کردن
fine رقیق شدن خوب
fine کوچک کردن صاف شدن
fine تاوان
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
fine جریمه
fine غرامت
fine فاخر
fine نازک
fine عالی لطیف
fine نرم
fine بسیار اماده
fine شگرف
fine ریز
fine structure ساختار فریف
fine sight تنظیم خط نشانه دقیق
fine skill مهارت فریف
fine spoken خوش سخن
fine spun نازک ریسته
fine spun باریک
fine structure استخوانبندی فریف
fine spun دقیق خیالی
fine spun غیرعملی
fine sight تنظیم دقیق زاویه توپ
fine sieve غربیل
fine gravel شن ریز
fine gravel نرمه شن
fine leg محل پشت سر توپزن
fine rain باران ریز
fine rain نم نم
fine rain باران
fine sand ماسه ریز
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
fine sieve الک
fine art هر مهارت هنری وفریف
fine art آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
fine art صنایع مستظرفه
fine art هنر هایزیبا
fine arts هنرهای زیبا
to chop fine ریزریزکردن
he has a fine p in the town اوخانه خوبی در شهر دارد
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
fine print متن چاپ شده با حروف ریز
We get along splendidly(fine) خیلی با هم جور هستیم
not to put too fine a p on it رک وبادرشتی سخن گفتن
fine toned خوش صدا
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
fine tuning میزان سازی دقیق
fine turning میزان سازی دقیق
fine woven ریزبافت
I appreciate your concern, but I'm fine. خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
That is quitw O. K. That is fine. هیج اشکالی ندارد
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
liable to fine مشمول جریمه
fine drawer رفوگر
fine draw نازک کردن
fine draw امتداد دادن
fine draw رفو کردن
fine boring سوراخکاری فریف
fine aggregate مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
fine aggregate مواد ریز
fine aggregate مواد دانه ریز
fine adjustment تنظیم دقیق
fine adjustment تنظیم فریف
fine spinning ریسندگی نخ های ظریف
fine drawing رفوگری
fine drawn باریک
fine grained ریزدانه
fine gravel شن دانه ریز
fine flour میده
fine drawn نتیجه ورزش
fine fingered ماهر
fine fingered چابک دست
fine drawn مفصل
fine drawn ممتد
fine drawn لاغر شده در
fine grained دانه دانه شده ریز
compacted fine earth جاک نرم توپر
She was a fine woman ( person ) . وجود بسیار نازنینی بود
fine-tooth comb ملاحظهدقیقوموشکافانهچیزی
compacted fine earth خاک نرم کوبیده
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
they gave him a fine sendoff ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
fine motor skills مهارتهای حرکتی فریف
fine cold asphalt اسفالت سرد و نرم
fine boring machine دستگاه مته فریف
fine miscle movement حرکت فریف عضلانی
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
of a fine or beauteous mould خوش ریخت
chisel marking fine lines پرداز
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! معنی دوستی را هم فهمیدیم
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
Fine words butter no parsnips. از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
fine words butter no parsnips بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
fine words butter no parsnips <proverb> از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
green بی تجربه
green سبز
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green PC رایانه سبز
green سبزه چمن
green خرم
green تازه
green ترو تازه نارس
green <idiom>
green سبز کردن
green سبزیجات
green رنگ سبز
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green سبزشدن
green معتدل
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
to turn green سبز رنگ شدن
to incline to green بسیبزی زدن
mead green سبز چمنی
to incline to green یا مایل بودن
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
green beans لوبیا سبز
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green رنگ سبز مایل بابی
pea green سبز نخودی
green walnut گردویتازه
pea green زرد مایل بسبز
pace of the green سرعت گوی
Green architecture معماری سبز
village green میدان دهکده
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Paper برگهنظرخواهی
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green salad سالادسبز
Light green. رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
green thumb <idiom>
green with envy <idiom>
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
deep green رنگ سبز تند و تیره
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
Green Beret تکاور - کماندو
bottle green سبزپررنگ
green card کارت سبز
green cards کارت سبز
green pepper فلفل سبز
green peppers فلفل سبز
Green Berets سبز کلاهان
green ball توپسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green peas نخودفرنگی
green russula نوعیقارچسبز
green space فضایسبز
practice green شروعبهسبزشدن
green with envy از حسادت ترکیدن
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green dragon ارن
green crop علیق سبز
green crop علف تازه
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete بتن تر
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green dragon فیل گوش
green dragon لوف کبیر
green dragon درافیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com