Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
fire control party	تیم کنترل اتش دریایی
Other Matches
fire party	تیم اتش نشانی
fire party	تیم اطفای حریق
fire party	گروه اتش نشانی
damage control party	گروه اسیب گیر
air control party	گروه کنترل هوایی
area damage control party	گروه کنترل خسارات منطقه
fire control	جلوگیری از اتش سوزی
fire control	کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control	سیستم کنترل اتش
fire control	دستگاه کنترل اتش توپخانه
fire control	کنترل اتش
fire control	کنترل یا هدایت اتش
fire control	اطفاء حریق
fire control radar	رادار کنترل اتش
The party was latched on to him. He was saddled with the party.	میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb>	آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
party	طرفدار
the a party	مدعی خصم
party	دسته
party	طرف یارو
The party is over! <idiom>	خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party	بزم
party	مهمانی
party	دسته متشکل جمعیت
party	حزب
The party is getting under way .	جشن میهمانی دارد گرم می شود
party	دسته همفکر
party	پارتی متخاصم
party	بخش
party	قسمت
the a party	طرف مخالف
party	مهمانی دادن یارفتن
party	تیم
third party	شخص ثالث
party	طرف شریک
party	هیات
party	گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party	گروه
party	عده نظامی
beaching party	گروه پیاده شونده
billeting party	گروه یورتچی
billeting party	گروه پیشرو
Green Party	حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
charter party	قرارداد اجاره دربست
chater party	اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
party politics	حزب بازی
charter party	قرارداد اجاره کشتی تجارتی
party politics	سیاست بازیهای حزبی
search party	گروه پیگرد
search party	دستهی جستار گرد
dinner party	میهمانیشام
clean up party	گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
coleague in a party	هم مسلک
Liberal Party	حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
party spirit	طرفداری حزبی
cable party	گروه لنگر
Liberal Party	فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece	قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political	مربوطبهاحزابسیاسی
boatswain's party	گروه ملوان
beach party	گروه پیشرو اب خاکی
beach party	تیم ساحل
advance party	گروه پیشرو
adherence to party	هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
to crash in [to a party]	سر زده وارد شدن
to crash in [to a party]	بدون دعوت وارد شدن
injured party	طرف خسارت دیده
injured party	طرف صدمه دیده
advance party	قسمت پیشرو
to join a party	عضو حزبی شدن
She wrecked the party for us.	مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party .	مجلس را گرم کردن
head's party	گروه نظافت
evening party	شب نشینی
an eveing party	شب نشینی
opposition party	حزب مخالف [سیاست]
beach party	گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
winning party	دادبرده
party boat	قایق بزرگ حامل مشتریان
rear party	قسمت عقبه
rear party	عقب دار
rear party	نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party	گروه شناسایی
reconnaissance party	قسمت شناسایی
recovery party	گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
notify party	فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
republican party	حزب جمهوریخواه
republican party	یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
mistaken party	اشتباه کننده
minor party	حزب اقلیت
party coloured	ابلق
democratic party	حزب دمکرات
raiding party	قسمت مامور کمین
raiding party	قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party	قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
party parpet	دست انداز مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
party spirit	تعصب حزبی
party coloured	رنگارنگ
party spirit	روحیه تحزب
party to a lawsuit	خصم
party to a suit	طرف دعوی
party to a suit	متداعی
party to a transaction	متعامل
permanent party	پرسنل دایمی
permanent party	جمعی دایمی یکان
country party	حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
rading party	قسمت مامور دستبرد
democratic party	یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
shipwright's party	گروه تعمیرات
losing party	دادباخته
losing party	محکوم علیه
liberty party	حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party	حزب ازادی
landing party	گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party	گروه اب خاکی
labor party	حزب کارگر
intervance of third party	ورود ثالث
contracting party	طرف قرارداد
contact party	گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party	گروه تماس
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
thrid party	شخص ثالث
third party vendor	فروشنده دسته سوم
shore party	گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party	گروه رنگ زن
special party	گروه ویژه
supply party	گروه تدارکات
major party	حزب اکثریت
major party	حزب سیاسی پیرو درانتخابات
the lead of a party	پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party	حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him	او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance	بیمه شخص ثالث
third party lease	توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
winning party	محکوم له
working party	گروه کار
the offending party	متخلف
house party	مجالس خانگی
hen party	مهمانی زنانه
hen party	مجلس رقص زنانه
party line	خط مشترک
party line	مرز مشترک
party line	خط دستهای
garden party	گاردن پارتی
to throw a party	مهمانی دادن
party lines	خط خصوصی تلفن
party lines	خط مشترک
party lines	مرز مشترک
party wall	دیوار مشترک
Labour Party	حزب کارگر
house-party	دوره خانگی
Conservative Party	یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
house party	دوره خانگی
house-party	مجالس خانگی
party lines	خط دستهای
party line	خط خصوصی تلفن
tea party	عصرانه چای
boarding party	گروه پژوهش
boarding party	تیم تفتیش
tea party	مهمانی چای
gunner's party	گروه توپخانه
Conservative Party	حزب محافظه کار
party walls	دیوار مشترک
naval landing party	تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to make the party rock	جشن را گرم کردن
airmobile support party	گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
executive [of a political party]	مجلس اجرائی [سیاست]
demolition firing party	گروه مسئول تخریب
demolition firing party	گروه مسئول انفجارخرج
acid house party	نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
camp color party	دسته پرچم یورتچی
camp color party	گروه پرچم
the party rallied round him	ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
social democratic party	حزب سوسیال دمکرات
acid house party	نواخته میشود
She enchanted (lived up ) our party.	شور وحالی به جمع ما داد
The party to the contract (agreement).	طرف قرارداد
The Republican party came to power .	حزب جمهوریخواه سر کار آمد
party political broadcast	تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
All the world and his wife were at this party .	هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
In this contract , there are no loopholes for either party .	دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
the deceived party in a transaction	مغبون
party against whom a protest is made	معترض علیه
tailgate party [American E]	پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
party against whom a protest is made	واخوانده
passing on the oath to the other party	رد قسم به طرف مقابل
executive [of a political party]	شورای مجریه [سیاست]
third-party motor insurance [British E]	بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
Stage party ( films , movies ) .	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
executive council [of a political party]	شورای مجریه [سیاست]
executive council [of a political party]	مجلس اجرائی [سیاست]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen	تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.	ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
fire new	بکلی نویاتازه
fire off	شلیک کردن
fire off	در کردن
keep the fire in	اتش را روشن نگاه دارید
Keep away from the fire .	نزدیک آتش نرو

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com