Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
fired process equipment
دستگاه خشک کن شعلهای
Other Matches
fired
حریق
fired
شلیک
fired
تندی
fired
حرارت
fired
اتش زدن
fired
افروختن
fired
بیرون کردن انگیختن
fired
اتش کردن
fired
شلیک کردن
fired
شلیک تیراندازی شلیک کنید
fired
پرتاب راکت
fired
تیراندازی کردن
fired
اتش
fired
شوت محکم و مستقیم
fired
تفنگ یاتوپ رااتش کردن
gas-fired
گازسوز
gas fired
گازسوز
oil-fired
وسیلهایکهبانفتکارکند
fired brick
اجر پخته
every one fired two rounds
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
gas fired furnace
کوره گازسوز
gas fired hardening tempering furnace
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
equipment
ساز وبرگ
equipment
تجهیزات
equipment
دستگاه
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
اثاثیه
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment
ساز و برگ
equipment
تجهیز
equipment
لوازم
equipment
خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment
اثاثه
check out equipment
وسایل بازدید محل
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
equipment compartment
کوپهتجهیزات
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
x ray equipment
تجهیزات اشعه رونتگن
test equipment
وسایل ازمایش
test equipment
دستگاه ازمایش لامپ
transfer equipment
تجهیزات
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
two way telephone equipment
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
ventilating equipment
تجهیزات تهویه
control equipment
ابزار نظارت
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
equipment lock
قفلتجهیزات
ancillary equipment
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment
equipment peripheral
ancillary equipment
وسیله جانبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
تجهیزات پیرامونی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
equipment rack
پایهوسایل
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
telephone equipment
تجهیزات تلفن
garage equipment
تجهیزات گاراژ
handling equipment
تجهیزات بار
sampling equipment
دستگاه نمونه گیر
honing equipment
تجهیزات سنگ زنی
radar equipment
تجهیزات رادار
protective equipment
تجهیزات حفافتی
machine equipment
تجهیزات ماشین
mechanical equipment
تجهیزات مکانیکی
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
nitriting equipment
تجهیزات ازت دهی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
output equipment
تجهیزات خروجی
sonic equipment
وسایل اوایی
sonic equipment
وسایل اوازی
technical equipment
تجهیزات فنی
electric equipment
تجهیزات الکتریکی
table of equipment
جدول ساز و برگ
equipment bag
ساک دستی بازیگر
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility
همسازی تجهیزاتی
equipment failure
خرابی تجهیزاتی
equipment logbook
دفتر تجهیزات
equipment logbook
دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
extra equipment
تجهیزات اضافی
extra equipment
متعلقات ویژه
standby equipment
تجهیزات جانشینی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
accessory equipment
وسایل یدکی
accessory equipment
تجهیزات یدکی
telephone equipment
دستگاه تلفن
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
t parameter equipment circuit
مدار معادل به صورت " T "
dust collection equipment
وسایل گردگیری
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
data terminal equipment
تجهیزات ترمینال داده
data communications equipment
تجهیزات ارتباطات داده ها
crushing and grinding equipment
دستگاههای خرد کننده
core blowing equipment
تجهیزات دمیدن هسته
paint spraying equipment
تجهیزات رنگ پاشی
heat treating equipment
تاسیسات عملیات حرارتی
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment
تجهیزات احیا روغن
mold making equipment
تجهیزات قالب سازی
mobile lubricating equipment
تجهیزات روغنکاری متحرک
mobile equipment pool
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
induction melting equipment
تجهیزات ذوب القائی
image conversion equipment
دستگاه مبدل تصویر
concrete vibrating equipment
ویبراتور بتن
airborne intercept equipment
وسایل استراق سمع هوابرد
ground airport equipment
تجهیزاتزمینیهواپیما
automobile radio equipment
رادیوی اتومبیل
error of measuring equipment
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
technical equipment compartment
قسمتوسایلتخصصی
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
table of organization and equipment (toe
جدول سازمان و تجهیزات
high frequency heating equipment
تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment
تهویه
heating/air conditioning equipment
وسائلگرمادهی
high tension bridge equipment
دستگاه ازمایش فشار قوی
aviation life support equipment
وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
process
زائده
process
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
process
پرورش دادن
process
فراگرد
process
تقویم کردن تولید کردن
process
روند
process
مرحله
process
پویش
process
جریان کار
process
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process
عملکرد
process
جریان
process
جریان عمل مرحله
process
دوره عمل
process
طرزعمل
process
تهیه کردن
process
مراحلی راطی کردن
process
بانجام رساندن تمام کردن
process
فرا گرد
process
فراشد روند
process
فرایند
process
مراحل مختلف چیزی
process
پردازش کردن
process
تهیه و تولید کردن
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
process
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process
تکلیف به حضور کردن
process
عمل اوردن
process
روند طریقه
process
روش
process
احضار کردن
process
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
process
شیوه
process
تحویل
process
فرابرد فرابرش
process
جریان کار در دادگاه
process
کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
process
کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
process
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
process
مرحله جریان
process
نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
process
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process
عمل
process control
کنترل فرایندها
process control
بررسی فرایند
process control
کنترل فرایند
process conversion
تبدیل فرایند
ziegler process
فرایند زیگلر
process of industrialization
فرایند صنعتی شدن
process schizophrenia
اسکیزوفرنیای تکوینی
process server
مامور ابلاغ برگهای قانونی
photogelatin process
چاپ بوسیله ژلاتین
word process
ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
process chart
نقشه روند کار
solution
[process]
راه حل
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
process of negotiations
روند مذاکرات
predefined process
فرایند از پیش تعریف شده
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
selective process
فرایند گزینشی
process chart
نقشه عملیات
production process
فرایند تولید
production process
جریان تولید
trustee process
توقیف
transverse process
زائده جانبی ستون فقرات
due process
سازمانتامینحقوقوآزادیافراد
scrubbing process
فرایند شستشو و تصفیه
the next process is weaving
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
unionmelt process
فرایند الیرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com