Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
fixed-wing
هواپیمای بال ثابت
fixed-wing
بال ثابت
Other Matches
fixed wing
بال ثابت
fixed wing
هواپیمای بال ثابت
fixed wing aircraft
هواپیما با بال ثابت
wing
طرف
right-wing
جناح راست
right wing
جناح راست
wing it
<idiom>
بدون آمادگی
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
take (someone) under one's wing
<idiom>
زیرپروبال شخص راگرفتن
off wing
محل بازیگر گوش
on the wing
پرواز کننده
to take wing
پرواز کردن
to take wing
پابفرارگذاشتن
right wing toward
میمنه
right wing toward
دست راست
right wing toward
پیشرو
wing and wing
حرکت با باز بودن کامل بادبانها
to take under one's wing
سرپرستی کردن
on the wing
سیار متحرک
on the wing
بالدار
to take under one's wing
حمایت کردن
wing
لنگه
wing
گروه هوایی
wing
پیمودن
wing
بالدار کردن پردارکردن
wing
پرواز پرش
wing
دسته حزبی
wing
شاخه شعبه
wing
پره زائده پره دار
wing
جناح
wing
بال مانند زائده حبابی
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing
پره
wing
بال
wing
تیپ هوایی جناح
wing
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing
گوش زمین
wing footed
تند
wing footed
سریع
upper wing
بال بالایی در هواپیمای دوباله
wing forward
فوروارد گوش
vent wing
پنجره گردان
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wing covert
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
wing chair
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
wing box
ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
wing drag
پسای بال
wing drop
افت ناگهانی برا روی یک بال
wing footed
دارای پای پردار
wing area
مساحت بال
wind wing
پنجره کوچک تهویه اتومبیل
wing axis
محور بال
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
mid wing
بال وسط
low wing
بال پایین
king's wing
جناح شاه شطرنج
isoclinic wing
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
inside wing
بال داخلی
highed wing
بال لولاشده
high wing
بال بالا
hard wing
بال صلب
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
queen's wing
جناح وزیر شطرنج
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
sea wing
نرم تن دو کپه دریایی
rotary wing
هواپیمای بال گردان
rotary wing
بال گردان
right wing to ward
دست راست
right wing to ward
پیشرو
right wing of army
پهلوی راست میمنه
right wing of army
جناح یمین
right wing forward
پیشرو دست راست
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
left wing
شخص دست چپی
wing commanders
سرهنگ دوم هوایی
wing defence
دفاعگوشه
wing attack
حملهگوشه
cantilever wing
بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
tapered wing
بالنوکتیز
straight wing
بالمستقیم
center wing
بال میانی
hind wing
بالعقبی
delta wing
بال دلتا
delta wing
بال مثلث
double wing
بازی هافبک در گوش
wing commander
سرهنگ دوم هوایی
wing membrane
اجزایبال
left wing
مربوط به جناح چپ
left-wing
شخص دست چپی
left-wing
مربوط به جناح چپ
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
chimney-wing
بغله های شومینه
bat's-wing
[نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
wing vein
رگهبال
wing slat
نوکباله
wing rib
دندهبال
wing pallet
سطحپرهمانند
wing wall
دیواره جانبی
wing tunnel
تونل باد
wing reactions
واکنشهای بال
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing photograph
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing nut
مهره گوشه دار
wing nut
پیچ خروسکی
wing nut
خروسک
wing nut
پیچ و مهره دارای جاانگشتی
wing loading
نسبت وزن کل به مساحت یال
wing loading
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing halfback
هافبکهای کناری
wing root
ریشه بال
wing screw
پیچ گوشه دار
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing tip
نوک کفش دارای قوس منحنی
wing tanks
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing strut
پایه بال
wing spread
فاصله بین دو سر بال
wing spar
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing skin
پوسته بال
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing setting
نصب بال
well fixed
ثروتمند
I'll get you all fixed up.
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
well fixed
پولدار
well fixed
خوب تثبیت شده
well fixed
دارا
fixed
معین
fixed
ماندنی مقطوع
fixed
ثابت شده
fixed
قطعی
fixed
گیردار
fixed
ماندنی
fixed
مقطوع
fixed
ثابت
reverse chicken wing
نوعی کلید کشی
real box wing
بالی با سه تیرک
variable area wing
بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
left wing for ward
پیشرو دست چپ
left wing of army
جناح یسار
low mid wing
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
left wing of army
پهلوی چپ میسره
box beam wing
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
rotary wing aircraft
هواپیما با بال گردنده
swept-back wing
بالدم جارویی
to piniona bird's wing
نوک بال مرغی را چیدن
[extreme]
right-wing scene
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
fixed echo
اکوی ثابت
fixed disk
دیسک ثابت
fixed idea
فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed echo
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed davit
davit gantrytype : syn
fixed davit
جرثقیل ثابت
fixed davit
قایق بالابر ثابت
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs
هزینههای سرمایهای
fixed idea
تعصب
fixed geometry
هواپیمایی با بال ثابت
fixed format
قابل ثابت
fixed head
با نوک ثابت
fixed fire
اتش نشان شده
fixed fire
اتش متمرکز
we fixed in the town
در شهر ماندیم
fixed field
میدان ثابت
fixed factor
عوامل ثابت تولید
fixed factor
عوامل تولید ثابت
fixed ersistor
مقاومت ثابت
fixed costs
هزینههای ثابت
fixed cost
هزینه ثابت و معین
fixed casement
قاب ثابت
fixed area
ناحیه ثابت
fixed round
فشنگ ثابت
fixed ammunition
مهمات ثابت
fixed arch
طاقثابت
fixed base
پایهثابت
fixed bayonet
سرنیزهثابت
fixed blade
تیغهثابت
fixed jaw
اهرم ثابت
fixed platform
سکویثابت
fixed winglet
بالچهثابت
carbon fixed
ذغال ثابت
carbon fixed
کربن ثابت
Price are fixed here .
دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed asset
دارائی ثابت
fixed assets
داراییهای ثابت
fixed assets
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed capital
سرمایه ثابت
fixed condenser
خازن ثابت
fixed capacitor
خازن ثابت
fixed budget
بودجه ثابت
fixed bridge
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge
پل ثابت
fixed beam
تیر دوسر گیردار
fixed beam
تیر گیردار
fixed beam
تیر دو سر گیردار
fixed beam
تیر ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com