Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
flash flood
سیل برق اسا
Other Matches
flood
طغیان کردن
flood
سیل
flood
طوفان
flood
رو د دریا
flood
اشک
flood
غرق کردن
flood
سیل گرفتن
flood way
سیل
flood
طغیان
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood discharge
بده طغیان
flood currents
پندام
flood currents
سیلاب
flood currents
جریان سیلابی
flood oiling
روغنکاری گردشی
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
flood control
سیل بندی
subject to the flood
دستخوش سیل
flood current
جریان مدی
flood discharge
بده فزون ابی بده سیل
flood gate
ابگیره
flood waters
{pl}
طغیان آب
flood waters
{pl}
سیل
maximum flood
سیل بیشینه
maximum flood
طغیان بیشینه
initial flood
پیش سیل
flood walls
سیل بند
flood volume
حجم سیل
flood valve
شیر پر اب کن
flood tide
اب مد
flood tide
مد
flood stage
تراز بحرانی طغیان
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
flood plain
دشت سیلابی
flood lubrication
روغنکاری سیلابی
flood gate
سد دریچهای
flood gate
بندسیلگیر
flood risk
خطر سیل
catastrophic flood
سیل بلاخیز
maximum flood discharge
بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
flood level mark
داغ سیلاب
forced flood lubrication
روغنکاری تحت فشار
The flood swepot away the bridge.
سیل پل رابرد
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
flash
تاباندن
flash
برق زدن
flash
درخشیدن
flash
پیام انی یا برق اسا
flash
تلالو تاباندن
flash
زودگذشتن
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
فلاش
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash
درخش
flash
تابش انی
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash
معدن موازی سریع A/D.
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash
یک ان
flash
لحظه
flash
روشنایی مختصر
flash
برق
flash
بروز ناگهانی جلوه
flash
تشعشع
in a flash
بیک چشم برهم زدن
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
in a flash
درانی
flash
فلاش عکاسی
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash weld
جوش شعلهای
flash in the pan
<idiom>
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash floods
سیل برق اسا
flash hider
مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
x ray flash
فلاش رونتگن
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
flash color
رنگ مبنا
light flash
فلاش نور
helium flash
جرقه هلیومی
flash light
نور برق
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
electronic flash
فلاش الکترونی
flash house
دزدخانه جنده خانه
flash in the pan
کوشش بیهوده
flash in the pan
جوشش انی وبی نتیجه
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
flash light
چراغ قوه
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash message
پیام انی
flash house
جایگاه دزدان
flash hook
قلاب گوشت
flash fuze
ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash color
رنگ اصلی
flash color
زمینه
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze
چاشنی الکتریکی
flash message
پیام برق اسا
flash photography
عکاسی شب بابرق
flash reducer
کم کننده برق دهانه توپ
flash report
گزارش انی
flash report
گزارش برق اسا
flash card
ورقه تمرین بصری
flash signal
سیگنال فلاش
flash suppressor
شعله پوش
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash signal
علامت فلاش
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flash ranging
مسافت یابی نوری
flash photolysis
نورکافت درخشی
flash point
نقطه احتراق
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point
نقطه اشتعال
flash to bang time
زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com