Dictiornary-Farsi | flash photolysis | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (3 milliseconds)

English	Persian
flash photolysis	نورکافت درخشی


Other Matches

photolysis	تجزیه شیمیایی بر اثر نیروی تابشی
photolysis	نورکافت
in a flash	درانی
flash	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash	فلاش
flash	درخش
flash	حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash	عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash	معدن موازی سریع A/D.
flash	شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
in a flash	بیک چشم برهم زدن
flash	تابش انی
flash	تاباندن
flash	برق زدن
flash	برق
flash	روشنایی مختصر
flash	یک ان
flash	لحظه
flash	بروز ناگهانی جلوه
flash	تشعشع
flash	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash	زودگذشتن
flash	درخشیدن
flash	نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash	پیام انی یا برق اسا
flash	تلالو تاباندن
flash	فلاش عکاسی
flash reducer	کم کننده شعله باروت
flash in the pan <idiom>	ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash ranging	مسافت یابی نوری
flash reducer	کم کننده برق دهانه توپ
flash point	نقطه احتراق
flash point	نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash report	گزارش انی
flash report	گزارش برق اسا
flash signal	علامت فلاش
x ray flash	فلاش رونتگن
squawk flash	در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
light flash	فلاش نور
flash hider	مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
helium flash	جرقه هلیومی
flash weld	جوش شعلهای
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash suppressor	خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash suppressor	شعله پوش
flash signal	سیگنال فلاش
flash point	نقطه اشتعال
flash bulb	فلاش دوربین عکاسی
flash photography	عکاسی شب بابرق
flash defilade	پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash color	زمینه
flash color	رنگ اصلی
flash color	رنگ مبنا
flash card	ورقه تمرین بصری
flash card	ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash blindness	کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
electronic flash	فلاش الکترونی
flash burns	سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn	سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash flood	سیل برق اسا
flash floods	سیل برق اسا
flash fly	مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze	چاشنی الکتریکی
flash fuze	ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash light	چراغ قوه
flash lamp	لامپ پر نور عکاسی
flash light	نور برق
flash in the pan	جوشش انی وبی نتیجه
flash in the pan	کوشش بیهوده
flash house	دزدخانه جنده خانه
flash message	پیام انی
flash message	پیام برق اسا
flash house	جایگاه دزدان
flash hook	قلاب گوشت
flash butt welding	جوشکاری لب به لب
flash point tester	ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash to bang time	فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash to bang time	زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash ranging location	تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری